آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 2
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 4
دوست نداشتم 0

مرد جعبه ای

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
301272
شابک:
9786226983181
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های ژاپنی قرن 20
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعي
تعداد صفحه:
143
طول:
21
عرض:
14
ارتفاع:
1
وزن:
143 گرم
قیمت محصول:
1,090,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره مرد جعبه ای:

 

کتاب مرد جعبه‌ای، رمانی خواندنی از نویسنده‌ی مشهور ژاپنی، کوبو آبه است. مرد جعبه‌ای داستانی خواندنی درباره‌ی مردی است که در یک جعبه پنهان شده و مابا او همراه می‌شویم و به وقایع از دریچه‌ی نگاه او، می‌نگریم.

مرد جعبه‌ای را با ترجمه‌ی مرضیه طرلانی بخوانید و در یک داستان شگفت‌انگیز و عمیق، غرق شوید.
درباره‌ی کتاب مرد جعبه‌ای

کتاب مرد جعبه‌ای داستانی در باب هستی و وجود است. کوبو آبه در مرد جعبه‌ای نیز مانند آثار دیگرش، به موضوع هویت‌ها می‌پردازد. هویتی که هر فرد در رابطه با جامعه‌اش می‌سازد. چیزهایی که از آن فرار می‌کند. نگاهش به وقایع پیرامونش و پرسش‌هایی که درباره‌ی وجود، عدم وجود و ... از خود می‌پرسد. مرد جعبه‌ای، مردی که در یک جعبه پنهان شده و جامعه عملا او را نمی‌بیند، رواتیگر داستان است. اما جعبه به دست افراد دیگر می‌رسد و آن‌ها هم از زاویه‌ی نگاه خودشان، ماجراها را روایت می‌کنند. کوبو آبه در ضمن پیش بردن سیر داستان، سوالات فلسفی مطرح می‌کند که به جذابیت کتاب می‌افزاید. شخصیت‌ها، چالش‌هایی دارند که مطرح می‌کنند. باید دید که آیا تمام این شخصیت‌ها، اتفاقاتی که برایشان رخ می‌دهد و حتی خود راوی، واقعی هستند؟ آیا هنوز زنده هستند؟ 
کتاب مرد جعبه‌ای را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوست‌داران ادبیات ژاپن از خواندن کتاب مرد جعبه‌ای لذت می‌برند. اگر دوست دارید در قالب یک داستان خواندنی برای بسیاری از پرسش‌های فلسفی‌تان پاسخی پیدا کنید، کتاب مرد جعبه‌ای را بخوانید. 
درباره‌ی کوبو آبه

کوبو آبه، ۷ مارس ۱۹۲۴ در توکیو متولد شد. او نویسنده‌ی بلند آوازه‌ی ژاپنی است که بسیاری او را با ادگار آلن‌پو و کافکا هم‌طراز می‌دانند. آثار کوبو آبه پر از اشاره‌های متافیزیکی است. او شعر می‌سرود و اولین مجموعه شعرش را با هزینه‌ی شخصی منتشر کرد. به تئاتر علاقه داشت و نمایشنامه‌های جذابی می‌نوشت. به عکاسی می‌پرداخت و البته داستان‌ها و نوشته‌هایش حالا در سراسر دنیا طرفدار دارد. مشهورترین اثر کوبو آبه در ایران، زن در ریگ روان است. کوبو آبه در ۲۲ ژانویه ۱۹۹۳ در سن ۶۸ سالگی در توکیو چشم از دنیا فروبست. 
بخشی از کتاب مرد جعبه‌ای

نمی‌دانم چرا یک نفر عمداً می‌خواهد مرد جعبه‌ای باشد. شاید به‌نظرتان عجیب برسد، اما موارد جالبی وجود دارد که دلیل آن را توجیه می‌کند، انگیزه‌های پوچی که در نظر اول به‌هیچ‌عنوان انگیزه محسوب نمی‌شوند. مورد آقای الف مثال خوبی است.

روزی یک مرد جعبه‌ای دقیقاً زیر پنجرهٔ آپارتمان آقای الف را برای زندگی انتخاب کرد. آقای الف سعی کرد به او نگاه نکند اما کرد. هر چقدر با خودش کلنجار می‌رفت که به او توجه نکند برعکس، کاملاً حضورش را حس می‌کرد. حس عصبانیت و انزجار نسبت به بیگانه‌ای که خودش را تحمیل کرده بود اولین احساسی بود که به او دست داد، حس خشم و حیرت از اینکه به قلمروی شخصی‌اش تجاوز شده است. اما تصمیم گرفت موقتاً در سکوت منتظر بماند. به‌هرحال با خود فکر کرد آدم‌های فضول محله که مدام درمورد دفع زباله نق می‌زنند، کاری خواهند کرد. اما ظاهراً کسی قصد نداشت برای رفع این معضل کاری بکند. او که دیگر طاقتش طاق شده بود، به سرایدار ساختمان شکایت کرد، اما بیهوده بود. مرد جعبه‌ای فقط از پنجرهٔ آقای الف دیده می‌شد و کسی که بخواهد خودش را مخفی نگه دارد، عمداً تکان نمی‌خورد. همه سعی می‌کردند وانمود کنند او را نمی‌بینند.

بالاخره آقای الف خودش به پلیس مراجعه کرد. وقتی مأمور بی‌حوصله از او خواست برگهٔ گزارش خسارت را پر کند، آقای الف اظهار کرد که اولین‌بار حسی شبیه ترس را تجربه کرده است.

مأمور با عصبانیت گفت: «اینجا را نگاه کن، فکر می‌کنم به‌وضوح گفتی که باید از جعبه خارج شود.»

آقای الف چاره‌ای نداشت جز اینکه خودش آستین بالا بزند. در راه بازگشت از ادارهٔ پلیس، به خانهٔ یکی از دوستانش رفت و یک تفنگ بادی قرض گرفت. وقتی به خانه رسید سیگاری روشن کرد و کمی آرام شد، سپس به بیرون پنجره نگاهی انداخت، در همین موقع مرد جعبه‌ای شکافی را که از آن به بیرون نگاه می‌کرد به‌سمت او برگرداند. حدوداً سه یا چهار یارد بین آن‌ها فاصله بود. مرد جعبه‌ای جوری که انگار پریشانی درونی آقای الف را درک می‌کند، کج شد و پردهٔ نیمه‌شفاف وینیلی روی پنجره، عمودی باز شد. چشمانی سفید و نامشخص از داخل به او زل زده بود. آقای الف فشارخون را در سرش حس کرد. پنجره را باز کرد، تفنگ را پر کرد و به‌سمت او نشانه گرفت