آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 19
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 48
دوست نداشتم 0

رستاخیز (نیلوفر)

امتیاز محصول:
(2 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
292628
شابک:
9786226654265
انتشارات:
موضوع:
داستان های روسی قرن 19
زبان:
فارسي
جلد:
سخت
قطع:
وزيري
تعداد صفحه:
584
طول:
24.5
عرض:
17.5
ارتفاع:
2.5
وزن:
984 گرم
قیمت محصول:
4,850,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره رستاخیز (نیلوفر):

اثر لی‌یو تالستوی، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان جهان است. این کتاب را سروش حبیبی، مترجم چیره‌دست به فارسی برگردانده است. رستاخیز آخرین رمان این نویسنده بود که در سال 1899 به چاپ رسید.

نام تالستوی چنان با دو اثر مهم و معروفش از جمله «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» گره خورده که آثار دیگرش از جمله رستاخیز چنان که باید خوانده نشده و به آن توجه درخور نشده است. لی‌یو تالستوی روایت‌گر و حماسه‌سرای مردم روسیه بود. او  در 71 سالگی این کتاب را نوشت و برای کمک به مهاجرت اقوام رنج‌دیده‌ و صلح‌طلب «دوخوبور» از روسیه به کانادا آن را به‌سرعت فروخت.

رستاخیز تالستوی داستان «نیلیدوف» جوان را روایت می‌کند. جوان ثروتمندی که در گذشته و در گیرودار رابطه با یک خدمتکار جوان با حیله و نیرنگ با او همخوابه می‌شود و بعد او را تنها می‌گذارد. پس از این اتفاق دخترک برای امرار معاش، مسیر تن‌فروشی را در پیش می‌گیرد.
گردش روزگار ده سال بعد باز آن دو را روبه‌روی هم قرار می‌دهد: این بار جوان اشراف‌زاده عضو هیئت منصفه‌ی دادگاه است و ماسلووا زنی متهم به قتل… . نیلیدوف تصمیم می‌گیرد گناه خود را جبران کند، تصمیم می‌گیرد راهی برای نجات این زن پیدا کند و داستان اصلی شرح رستگاری خود نیلیدوف است. ماجرای ماسلووا برای او به یک کشمکش درونی تبدیل می‌شود.
آن‌چه در رستاخیز تالستوی اهمیت دارد، ظلم و بی‌عدالتی رایج در رابطه‌ی اشراف و محرومان است.

بریده‌ای از کتاب:

«ماسلاوا، که بار نگاه‌های مردم را بر خود احساس می‌کرد بی آن‌که سر برگرداند و با این حرکت توجه کسی را به خود جلب کند، از گوشه‌ی چشم چپ‌چپ به آن‌ها باز می‌نگریست و از این‌که طرف توجه آن‌ها شده بود خوشش می‌آمد.»