آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 9
دوست نداشتم 0

پسر عیسا

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
192969
شابک:
9786002292674
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
رمانهای خارجی
جلد:
شومیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
115
وزن:
138 گرم
قیمت محصول:
260,000 ریال
موجود نیست
درباره پسر عیسا:

درباره کتاب:

 

کتاب «پسر عیسا» نوشته‌ی «دنیس جانسون» را «پیمان خاکسار» به فارسی برگردانده است. این کتاب جایزه‌ی ملی کتاب آمریکا را نصیب جانسون کرده است. پسر عیسا از مهم‌ترین مجموعه داستان‌های ادبیات معاصر آمریکاست و خوانندگان و منتقدان به یک اندازه ستایشش کرده‌اند.

 

این اولین کتابی است که از دنیسجانسون به فارسی ترجمه شده است. روزنامه‌ی نیویورک‌تایمز در سال 1992 همزمان با انتشار پسرعیسا درباره‌ی این کتاب نوشت: «داستان آدم‌های حاشیه‌یی که همه‌ی زندگی‌شان را باخته‌اند، اما همچنان شگفت‌زده‌ات می‌کند.» ناشر درباره‌ی این داستان آورده است: «داستان‌های مجموعه‌ی به‌هم‌پیوسته‌ روایتی است از زندگی آدم‌هایی که خودشان را در مناطق حاشیه‌یی مناطق دورافتاده‌ی آمریکا رها کرده‌اند، داستان‌ها در حاشیه‌ی شهری کوچک در ایالت آیووا می‌گذرد، روایت‌هایی که به نظر همگی یک راوی دارند، آنها پایبندی‌های انسانی را فراموش کرده‌اند، جرم و جنایت و قتل در لحظه اتفاق می‌افتد و درست مثل مخدری که در دست دارند احساس پشیمانی و تاسف درباره‌ی این جرم در کسری از ثانیه دود می‌شود و هوا می‌رود.»

 

در بخشی از داستان می‌خوانیم:

 

«درست زیر استخوان گونه‌اش یک لکه بود، گلوله‌ای از آنجا وارد شده بود و از گونه‌ی دیگرش با جا گذاشتن زخمی عمیق‌تر به راهش ادامه داده بود. "وقتی به صورتت شلیک کردن، گلوله که از اون طرف دراومد به کس دیگه ای هم خورد؟" "از کجا بدونم؟ یادداشت که برنداشتم. حتا اگه یه جای دیگه هم رفته باشه اون موقع فقط حس کردم سرم گلوله خورده." "این یکی زخم مال چیه؟ اینی که زیر خط ریشته." "نمی‌دونم. شاید مادرزاده. خودم تا حالا ندیدمش." "یه روزی مردم تو یه شعر یا داستان راجع بهت می‌خونن. خودت رو برای خواننده‌ها توصیف می‌کنی؟" "نمی‌دونم. من یه کثافت چاق بی‌مصرفم. فکر کنم." "نه. جدی می‌گم." "تو راجع به من نمی‌نویسی." "هی، من نویسنده‌ام." "پس براشون بنویس من چاقم." "او چاق است." "من دو بار بهم شلیک شده." "دو بار؟" "هر دو تا زنم بهم شلیک کردن. سرجمع سه تا گلوله خوردم. چهار تا سوراخ. سه تا ورودی و یکی خروجی." "هنوز هم زنده‌ای." "برای شعرت چیزی از اینایی که بهت گفتم رو تغییر میدی؟" "نه، کلمه به کلمه‌ی چیزهایی رو که گفتی می‌نویسم."» 

برچسب‌ها: