دختری در قطار
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 21
دوست نداشتم 0

دختری در قطار

امتیاز محصول:
(2 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
166514
شابک:
9786008211051
انتشارات:
موضوع:
رمان خارجی
مترجم:
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1398
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
344
شماره چاپ:
14
طول:
21
عرض:
14.8
وزن:
413 گرم
قیمت محصول:
2,200,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره دختری در قطار :
بخشى از کتاب:

...و افکار در سرم دور می زنند و دور می زنند و دور می زنند. حس می کنم دارم خفه می شوم . این خانه از کی برایم این قدر کوچک شد؟ از کی زندگی ام این قدر خسته کننده شد؟ آیا واقعا این همان چیزی است که می خواستم؟ یادم نمی آید. تمام چیزی که می دانم این است که چند ماه قبل حس بهتری داشتم؛ و حالا نمی توانم فکر کنم و نمی توانم بخوابم و میل به فرار عذاب آور شده است. شب ها؛ وقتی توی رختخواب بیدارم صدایش را می شنوم که آهسته، ولی بی امان و انکار ناپذیر توی سرم زمزمه می کند که "فرار کن". وقتی چشم هایم را می بندم، سرم پر از تصاویر زندگی گذشته و آینده می شود؛ چیزهایی که می خواستم و در رویایش بودم، چیزهایی که داشتم و دورشان ریختم. نمی توانم به آرامش برسم؛ چون به هر راهی می زنم پایانی نافرجام در انتظارم است؛ بسته شدن گالری، خانه های این محله، زن های غیر قابل تحمل باشگاه، ریل قطار پشت باغچه و قطارهایش که مدام آدم ها را ازجایی به جایی دیگر می برند و بارها و بارها و بارها، ده ها بار در روز یادم می اندازد که در عذاب هستم . انگار دارم دیوانه می شوم .

***

قطار رد شد صدایی از پشت سرم شنیدم و آنا را دیدم که از اتاق بیرون می آید به سرعت طرف ما دوید،وقتی کنار او رسید زانو زد و دست هایش را روی گلوی تام گذاشت تام هنوز نگاه حاکی از هراس و درد را در چهره اش داشت.خواستم به او بگویم نه فایده ای ندارد حالا دیگر نمیتوانی به او کمک کنی اما بعد فهمیدم که سعی نداشت جلوی خونریزی را بگیرد میخواست مطمئن بشود فنر در بطری بازکن را پیچاند و بیشتر و بیشتر در گلویش فرو برد و در تمام مدت آرام آرام با او صحبت می کرد نمیتوانستم بشنوم که چه میگفت.
برچسب‌ها: