آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 5
دوست نداشتم 0

حماقت مگره

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
158187
شابک:
9786009567607
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان فرانسه قرن 20
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
191
طول:
21
عرض:
14.1
ارتفاع:
1
وزن:
220 گرم
قیمت محصول:
135,000 ریال
موجود نیست
درباره حماقت مگره:
درباره کتاب:

آذربهرام در توضیح این کتاب اظهار کرده است: قبل از «حماقت مگره» چهار کتاب با عنوان های «دیوانه ای در شهر»، «سایه بازی»، «کافه لیبرتی» و «مشتری شنبه ها» را از ژرژ سیمنون ترجمه کرده بودم، به همین دلیل تصمیم گرفتم «حماقت مگره» را که از جذاب ترین آثار این نویسنده است، نیز ترجمه کنم. در این کتاب هدف شناسایی قاتل نیست بلکه تحلیل روانشناسی جنایت است.

در این کتاب پیرزنی به کارگاه مگره مراجعه و ادعا می کند که جانش در خطر است اما پلیس پیگیر این ماجرا نمی شود و به دلیل تعلل پیش آمده، پیرزن به قتل می رسد. به نظرم داستان بسیار جذاب است و بدون شک به همین دلیل سراغ ترجمه این اثر رفتم. کارهای چاپ کتاب در زمستان ۹۴ انجام شد اما به دلایلی در اردیبهشت ماه ۹۵ توزیع شد.

این مترجم در توضیح دلایل استقبال نکردن مردم از داستان های پلیسی در سال های اخیر گفت: داستان های پلیسی در گذشته مخاطبان فراوانی در کشور ما داشت و این وضعیت در کشور های اروپایی و آمریکا هنوز به همین شکل است اما متأسفانه نه تنها داستان های پلیسی بلکه به کلی کتاب و ادبیات مخاطبان خودش را در کشور ما از دست داده و شرایط مانند گذشته نیست چراکه داستان های پلیسی مخاطبانی با سن خاص دارد و خواندن این داستان ها در کشور ما برای این گروه سنی، جای خود را به اینترنت و ماهواره داده است.  البته این شرایط در کشورهای اروپایی دیده نمی شود و خرید و مطالعه داستان های پلیسی به ویژه داستان های «ژرژ سیمنون» مخاطبان بسیار زیادی دارد چراکه در این کشورها، کتاب جایگاه خود را به خوبی حفظ کرده و هر روز به اعتبار و ارزش کتاب و مطالعه افزوده می شود.

در پشت جلد این کتاب آمده است:
«ماجرای «حماقت مگره» در پاریس روی می دهد. زنی سالخورده هر روز به اداره ی پلیس می آید تا با مگره ملاقات کند. او به مگره می گوید که شخصی در غیاب او آپارتمانش را می گردد و وسایلش را جابه جا می کند. مگره به او قول می دهد که به دیدنش برود اما روز بعد جسد پیرزن در آپارتمانش پیدا می شود. مگره تحقیقات گسترده ای را در پاریس و تولون آغاز می کند و درمی یابد که هدف قاتل، پیدا کردن وسیله ای با ارزش در میان اثاثیه خانه پیرزن بوده است. این جاست که پای رئیس سابق سندیکای تبهکاران تولون به میان می آید و مگره خود را با دسیسه ای روبه رو می بیند که از طمع بی پایان نوع بشر حکایت دارد.»

ژرژ سیمنون نویسنده سرشناس داستان های پلیسی در ۱۲ فوریه ۱۹۰۳ در شهر لیژ بلژیک متولد شد. سیمنون یکی از پرکارترین نویسندگان قرن بیستم بود. وی عادت داشت ساعت چهار صبح از خواب بیدار شود و شروع به نوشتن کند. این کار را تا ظهر ادامه می داد و بقیه روز را استراحت می کرد. به این ترتیب می توانست در هر روز ۶۰ تا ۸۰ صفحه مطلب بنویسد. رمان های او آمیزه ای از پرداخت استادانه و کالبدشکافی هوشمندانه روان انسان هاست. وی ترس ها، عقده های روانی، گرایش های ذهنی و وابستگی هایی را توصیف می کند که در زیر نقاب زندگی معمولی و یکنواخت روزمره پنهان هستند و ناگهان با انفجاری غیرمنتظره به خشونت و جنایت منجر می شود. آثار او مشتمل است بر بیش از ۲۰۰ رمان، ۱۵۰ رمان کوتاه، یک سناریو برای باله، چندین جلد زندگینامه (که نخستین آنها با عنوان خاطرات خودمانی در ۱۹۸۱ منتشر شد)، مقالات بی شمار و تعداد زیادی رمان عامه پسند که آنها را صرفاً برای کسب درآمد و با یک دوجین نام مستعار نوشته است. اما شهرت وی به واسطه ۷۵ رمان و ۲۸ داستان کوتاهی است که کمیسر مگره قهرمان آنهاست. نخستین این رمان ها با نام «مسافری که با ستاره شمال آمد» (Pietr Le Letton) در سال ۱۹۳۱ و آخرین آن ها «مگره و مسیو چارلز» به چاپ رسیدند.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

«هنوز نمی دانم. حدود ساعت ده و نیم صبح یکی از مستاجرهای طبقه ی دوم می بیند که در آپارتمان او نیمه باز است. اهمیتی نمی دهد و می رود خرید. وقتی ساعت یازده برمی گردد و می بیند در هنوز باز است صدا می کند: مادام آنتوان، مادام آنتوان. خانه هستید؟ وقتی جوابی نمی شنود وارد آپارتمان می شود و تقریباً می افتد روی جسد.»
برچسب‌ها: