آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 4
دوست نداشتم 0

با ما از عشق سخن بگو

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
ادبیات
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
152078
شابک:
9786006298344
نویسنده:
موضوع:
تاریخ
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1394
جلد:
گالینگور
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
744
وزن:
990 گرم
قیمت محصول:
480,000 ریال
موجود نیست
درباره با ما از عشق سخن بگو :
درباره کتاب:

جبران خلیل جبران به مفهوم متعارف کلمه زاده نشد و به مفهوم متعارف کلمه هم نمرد. او همچون شازده کوچولوی دو سنت اگزوپری، بین پگاهِ دل انگیزِ 6 ژانویه 1883 و غروبِ غم انگیزِ 10 آوریلِ 1931 از زمین زیبای ما دیدار کرد و هنگامی که ترکمان میکرد زندگی ما را ژرفتر و زیباتر ساخته بود. خلیل جبران شاعر مردم بود و میخواست آدمها را با ریشه هاشان آشنا کند. مخاطب اصلی پیام او دل های ماست. بنابراین، گوش جان را باز کنیم و به پرنیان کلامِ پیام آور حقیقت و زیبایی بسپاریم. زبان او رنگ و جلوه ای آسمانی دارد. سپید است، همچون بال برفی فرشتگان، نرم و دل انگیز است، همچون رقص پرشورِ کلمات در رنگین کمانِ زبان فرشتگان. اوایل قرن بیستم بود که در میان هیاهو و آشفته بازار پول و باروت و زمختی احساس، کتابی چاپ شد که بی درنگ بر تاقچه دل میلیون ها انسان در سراسر جهان نشست. کتابی که ترجمان دلِ دریایی و احساس بی پیرایه جوانی بود که بعدها نامش بر سر زبان اهالی دل و شور و شیدایی افتاد. عنوان کتاب، پیامبر بود و نام آن جوانِ محجوب و نازنین، جبران خلیل جبران.

جبران، علیرغم سنِ کم، توانسته بود بارهای اضافی روح خویش را بریزد و در آسمان معنا پر و بالی بزند. او روزی در آیینه صداقت خویش نگریست و ناگاه در آیینه، سیمای المصطفی نمایان شد؛ با عطر کلامش در باد.

المصطفی سپیده دمِ روزگارِ خود بود.
المصطفی مسافر است.
او در مسیر خویش از دنیای ما میگذرد،
قدری درنگ میکند
و آنگاه با ما درباره مهمترین دل مشغولیهامان سخن میگوید؛
درباره زندگی، مرگ، عشق، آزادی، خدا، درد و لذت، خنده و گریه،
دل بستن و دل بریدن، فرزند و عاطفه مادری و چیزهای دیگر.
او سخن می گوید و می رود،
شاید روزی باز در سیمای کودکی دیگر،
گذرش به دنیای قشنگِ ما بیفتد
و باز در میان ما،
عطر شور و شادمانی و سرمستی را بپراکند.

درباره جبران خلیل جبران:

مسیحای عشق، خنده، زندگی؛ جبران خلیل جبران. تلاش برای ترسیم چهره ای از او به آن میماند که بخواهیم رنگین کمان را در قفسی به بند بکشیم و یا ابرهای آسمان را در مشت خویش جمع کنیم. او همچون شنهای ساحل دریا از میان انگشتان فهم ما میلغزد و همچون شبنمی بازیگوش با بالا آمدن آفتابِ کنجکاوی ما محو میشود. او اهل لبنان نبود، او اهل هیچ کجا نبود،او فارغ از مکان بود و فراتر از زمان. وطن او کلمه بود. او در کلمه زاده شد، در کلمه زیست و در کلمه مُرد؛ گرچه در قاموس او مرگ معنایی نداشت. آری، کسی که در کلمه بمیرد، هرگز نمی میرد، ققنوسی است که در خاکستر خویش بال و پر می زند و تولدی دوباره مییابد. کسی که در کلمه فانی شود، جاودانه میشود. زیرا کلمه عشق بود و عشق خدا بود. خدا هرگز نمیمیرد، پس کلمه همواره می ماند و همواره عاشقانه میماند. اینگونه است که جبران خلیل جبران با کلمات عاشقانه خویش در میان ما جاودانه شده است.

او به عشق زنده بود و به همین دلیل، دوامش بر جریده عالم ثبت شده است. صدای سخنِ عشقِ این پیام آورِ بزرگ و اعجوبه عالم معنا هنوز در گوش جان ما طنین می افکند. پیام او را میتوان در چهار کلمه گنجاند: عشق، زیبایی،خوبی و پاکی. این ها ارزشهایی بی مرزند و زمان و مکان را به رسمیت نمی شناسند. گرچه زندگی جبران خلیل جبران آکنده از تجربیاتی تلخ و اندوهبار بود، اما او حلاوت و شادمانی را بشارت می داد. گویی همین تجربیات ناگوار به اندیشه و احساس او پر و بال داده و آنها را به پرواز درآورده بود. جبران خلیل جبران پیام آور وحدت انسانی در همه ابعاد آن نیز بود. او به طور موفقیت آمیزی تجسمِ فرهنگ ها، سنت ها و ادبیاتِ ناهمگون بود. شاید نتوان باور کرد که کسی بتواند نیچه، مسیحیت، اسلام، شاعران رمانتیک غرب و عارفان شرق و نیز حال و هوای هنری پاریس و نیویورک را تا این اندازه ظریف و سنجیده در کنار هم بنشاند و با هم مأنوس کند. اما او از عهده این کار سترگ برآمد.

درباره مسیحا برزگر :

مسیحا برزگر فهمی عاشقانه و زیباشناسانه از هستی دارد و به دلیل نوعِ نگاهش، هنرمندی ست رازآشنا. او هنرمندی ست که با رنگ هایِ کلمات، نقاشی معنا می کند و با نت هایِ کلمات، نغمه های نیایش می سازد. مسیحا زاده ی تهران است، اما به گفته ی خودش، مقیمِ وادی کلمات است. وطن او کلمه است و دوست دارد بیش از هر چیز، از خدا بگوید که برای او، همه چیز است و همه چیز خداست. می گوید: خدا کسب و کار من است، او را می خرم و به بهای تبسمی ژرف که بر لبان تان می نشانم، به شما می فروشم و اینچنین است که همیشه سود می کنم.
مسیحا برزگر زاده ی تهران است؛ خیابان حافظ، خیابان ابوسعید ابوالخیر. او ایران و زبان فارسی را بزرگ ترین موهبت های الهی زندگیش می داند. برزگر بیش و پیش از هر چیز خدا را دوست دارد، و خود را با همه چیز و همه کس یگانه می داند. رازورزی را بیشتر از حل مسئله دوست دارد. مسیحا ستایشگر عشق، خنده و زندگی ست.

می گوید: مدام چشم هایم را می شویم تا از نو ببینم. ساده زندگی می کند و سبک گام برمی دارد. آرام است و اهل هیاهو نیست. کتاب و کنجی دنج را بسیار دوست دارد. عقیده دارد برای زنده ماندن و خوب زندگی کردن شعر و موسیقی کافی ست. دل عاشق پیشه ی او را هیچ پیشه ای جز عشق ورزیدن راضی نمی کند. گفتند: زندگی نامه خود را بنویس! گفت: کتاب «شازده کوچولو» هست؛ کفایت می کند.

بخشی از کتاب:

هنگامی که عشق فرا می خواندتان،از پی اش بروید،
گرچه راهش سخت و ناهموار باشد.
هنگامی که بال های عشق در بر میگیردتان،
خود را در آن بال ها رها کنید،

گرچه در لابه لای ما پرهایش تیغ باشد و زخمی تان کند.
و هنگامی که با شما سخن میگوید،
باورش کنید،
گرچه طنین کلامش رویاهایتان را بر هم زند،
چنان که باد نا ملایم شمال،

از باغ و گلستان تان،
سرزمینی بی حاصل می سازد ،
عشق،همان طور که تاج بر سرتان میگذارد،
بر صلیب تان نیز میکشد.

عشق،همان طور که می پروراند شما را،
شاخ و برگ تان را نیز میزند و هرس تان میکند،
عشق،همان طور که از تنه ی ستبرتان بالا میرود
و ناز ک ترین شاخه هایتان را نوازش میکندکه در آفتاب می لرزند،

به ریشه هایتان نیز فرود می آید
و آن ها را که در خاک چنگ انداخته اند،می لرزند.
عشق با شما چنین میکند
تا رازهای دل خود را بدانید،

و بدین سان،به پاره ای از قلب بزرگ زندگی بدل شوید.
اما اگر از سر ترس،فقط در پی کام و ناز عشق باشید،
بهتر آن است که عریانی تر را بپوشانید،
از دسترس خرمن کوب عشق دور شوید،

و به آن جهان یکنواخت و بی فصل بروید
که در آن میخندید،
اما نه با همه ی وجود،
و میگریید،
اما نه با همه ی وجود.
برچسب‌ها: