شب پیشگویی
درباره کتاب:
سیدنی اُر” شخصیت اصلی رمان، یک نویسنده است. او روز ۱۲ ژانویه ۱۹۸۲ در ایستگاه متروی خیابان چهاردهم از حال میرود و از بالای پله ها سقوط میکند. او را به بیمارستان “سنت وینسنت” میبرند و چهارماه در آنجا نگه میدارند. پزشکان امیدی به بهبودی او ندارند اما او بهبود مییابد. مدتی پس از بهبودی بطور تصادفی به مغازهی نوشتافزار فروشی به نام “قصر کاغذی” میرود و دفتری جلد آبی میخرد. به نظر میرسد که این دفتر جادویی است. و نوشتن در این دفتر هم زمان با رویدادهای شگفتانگیزی در زندگی شخصی او میشود و زندگیاش را به چالش میکشد.
رمان “شب پیشگویی” فصلبندی نشده است. تغییر مکان و زمان و یا شروع ماجرای جدید تنها با فاصلهی یک سطر در پاراگراف بعدی آغاز میشود. که این البته به نوعی بخشی از فرم رمان است. فرمی که در خدمت محتوی و درونمایهی رمان قرار می گیرد. ماجراها در این رمان به شدت پشت سرهم و به دنبال هم اتفاق میافتند. فضای این رمان در حالی که فضای رئال و واقعی است ولی دارای سیالیتی است که هرگونه مرز بندی و فصل بندی و جداسازی را غیرممکن میسازد و از آغاز تا به انتها در سطرها و صفحات پشت سر هم ردیف شدهاند. گویی مرز مشخصی بین هر روز و هر شب و یا حتی لحظههای شخصیتها وجود ندارد.
راوی داستان “سیدنی اُر” است. او نویسندهای است که چند رمان چاپ کرده ولی مدت هاست چیزی ننوشته است. حوادث این رمان دو بخش دارد. بخشی که ماجراهای زندگی شخصی و زندگی “سیدنی” به همراه همسرش “گریس” و دوست خانوادگیشان “جان تروز” و فرزند جان “ژاکوب” است و بخش دیگر، ماجراهایی است که در دل رمانی اتفاق می افتد که “سیدنی” در دفتر آبی می نویسد.
از همان ابتدا مشخص می شود که ما با رمانی روبهرو هستیم که اتفاقها و شخصیتها واقعی و رئال هستند. اما گاهی اتفاقاتی عجیب میافتد که بسیار در داستان تعیین کننده اند و به گونه ای اند که اگر نگوییم سورئال و یا داستان ارواح (به نقل از پشت جلد کتاب) هستند، ولی قطعن واقعی نیستند و شاید به نحوی بتوان گفت رازآلود و مبهماند. مانند حضور دفترهای پرتغالی که جلد آبی رنگ آن را هم “سیدنی ” و هم ” جان” خریدهاند و به نظر میرسد که هر چه درآن مینویسند تحقق مییابد. و یا به نوعی پیشگویی آینده محسوب میشود.
رمان سراسر حادثه است. و روایت حال و گذشتهی پیچیدهی آدم های داستان است. روابطی که گاه از گذشته تا به امروز ادامه داشته و اثرات گذشتهها که تا زمان حال ادامه مییابد. شخصیتهای داستان با وجود اینکه هر کدام به نوعی دارای رویا هستند و آیندهای را پیش روی خود میبینند اما بسیار در گذشته ی خود سیر میکنند. نه اینکه دچار حس نوستالژی و یا حسرت باشند بلکه دنبالهی روابط علی و معلولی حوادث زندگیشان به گذشتههای دور، گاهی تا دوران کودکی و نوجوانی برمیگردند.