آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 4
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 113
دوست نداشتم 2

دختر گمشده

امتیاز محصول:
(16 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
149933
شابک:
9786007443255
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های آمریکایی قرن 20
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
476
طول:
21.5
عرض:
14.5
ارتفاع:
2.1
وزن:
540 گرم
قیمت محصول:
2,370,000 ریال
موجود نیست
درباره دختر گمشده:

 

 دختر گمشده نوشته گیلین فلین از کتاب‌های مهیج سال‌های اخیر است که با استقبال بی‌ سابقه‌ای روبه‌رو شد و به سرعت در لیست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفت.

 دختر گمشده در ژانر جنایی و معمایی قرار می‌گیرد، شور و هیجان در متن کتاب موج می‌زند و علاوه بر این پر از رگه‌های روان شناختی و اجتماعی است. دختر گمشده کتابی است که در سراسر دنیا با حجم زیادی از خوانندگان مواجه شده است، تا جایی که آنتونی لین -یکی از نویسندگان نیویورکر- معتقد است تعداد افرادی که هنوز این کتاب را نخوانده‌اند بیست و یک نفر هستند!

جذابیت داستانی که فلین نوشته بود آنقدر بالا بود که کمتر از دو سال بعد -2014- فیلمی بر مبنای آن اکران شد که توسط دیوید فینچر کارگردانی شده است و بن افلک و رزموند پایک نقش‌های اصلی آن را ایفا می کنند. فلین خیلی خوب بلد است در تاریک‌ ترین پستوهای روح و روان انسان‌ها نفوذ کند...

 در این رمان، شما زن و شوهری را میبینید که هر کدام به نحوی با زندگی مشترکشان که مدتهاست دچار روزمرگی و عادت شده است کنار می آیند. یکی با خیانت و دیگری با انتقامی سخت. اما قهرمان این داستان ایمی است. زنی که هم میشود دوستش داشت و هم میشود از او ترسید.

▪️در بخشی از رمان آمده است:

 

 «حالا که مُرده‌ام، خوشحال‌ترم.

عملاً گم شده‌ام. اما خیلی زود همه مرا مرده فرض خواهند کرد. مختصر و مفید خواهیم گفت مرده. چند ساعت بیش‌تر نگذشته، اما احساس خیلی بهتری دارم: مفاصل شل، ماهیچه‌های لرزان. امروز صبح یک لحظه متوجه‌ی تغییر قیافه‌ام شدم. قیافه‌ام عجیب شده بود. از داخل آینه‌ی ماشین، به پشت سرم نگاه کردم. کارتاژ ترسناک را پشت سر گذاشته بودم. شوهر کوته‌ فکرم بیکار، در بار چندش‌آورش وقت می‌گذراند. متوجه میشوم که با چنین فکری لبخند به لبم آمده است. آها... این حس تازه است.»

 

برچسب‌ها: