آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 20
دوست نداشتم 0

فراری ها

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
داستان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
147827
شابک:
9789646207714
موضوع:
آشپزی
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1394
جلد:
گالینگور
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
470
وزن:
660 گرم
قیمت محصول:
3,500,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره فراری ها :
در پشت جلد این کتاب می خوانیم:

«روی آوردن گسترده اروپاییان به ادبیات آمریکای لاتین در نیمه دوم قرن بیستم دلیل بر بی اهمیت بودن این ادبیات تا پیش از آن زمان نیست. ادبیات این نیم قاره و در بطن آن داستان کوتاه، از قرن نوزدهم و تکمیل و تحکیم استقلال سیاسی کشورهای این منطقه رنگ و روی تازه به خود می گیرد. اگر برخی داستان نویسان بر پیروی از رمانتیسم و ناتورالیسم پای می فشارند، بسیاری هم به مدرنیسم روی می آورند. نویسندگانی چون اوراسیو کیروگا، ماریو ده آندراده، در عین مدرنیست بودن، معرفان فرهنگ و سنت سرزمین های خود می شوند. توجه به ایسم های گوناگون، روان کاوی و انقلاب سورآلیستی سبب نشده که داستان نویسان امریکای لاتین لحظه ای هم از واقعیت این خطه چشم بردارند. آنان از فرهنگ اروپایی هرچه را مناسب خواسته هایشان بوده گرفته اند و غیر از آن را پس زده اند و این چنین است که داستان کوتاه امریکای لاتین در عین غنی شدن در حفظ استقلال خود نیز کوشیده، تأثیر داستان عامیانه هم بر داستان کوتاه نویسندگان امروزی انکار ناپذیر است و نمونه هایی از این تأثیر را در لابه لای برخی داستان های گرد آورده شده در این دفتر می توان بازیافت. ادبیات امریکای لاتین اسپانیایی زبان که تقریباً همیشه مبارزه جو است، در داستان کوتاه این خطه نیز این ویژگی را حفظ می کند.»

در بخشی از داستان «فراری ها» نوشته «آله خو کارپانتیه» می خوانیم: «رد پا می آمد و در پای درختی از بین می رفت. قطعاً هر بار که نسیم دسته ای از مگس ها را در گودی میوه های پوسیده غرق فعالیت بودند بلند می کرد، بوی تند مرد سیاه در هوا احساس می شد. ولی سگ –موجودی که هرگز جز سگ نامی به آن نداده بودند- خسته بود. در میان علف ها غلت زد تا بدنش را کش بیاورد و عضله هایش را شل کند. در جایی بسیار دور، فریادهای تیراندازان در شامگاه گم می شد. برده شکلاتی رنگ، شاید در جایی، در آن بالا، در میان شاخه ها، پنهان شده بود، و پاها آویخته، با چشم هایش گوش می کرد. ولی سگ دیگر در فکر شکار نبود. آنجا، روی زمین فرش شده با الیاف روند، بوی دیگری وجود داشت که مختصر لمسی شاید آن را برای همیشه از بین می برد. بوی ماده. و سگ وقتی پاها رو به هوا، به خود پیچ و تاب می داد، و از میان تمام دندان ها می خندید تا آن بو اشباع شود و بتواند زبان بسیار کوتاه را به سوی گودی بین کتف های صافش برساند، آن بو را پشت خودش می چسباند.»
برچسب‌ها: