آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 3
دوست داشتم 38
دوست نداشتم 0

مرگ در می زند

امتیاز محصول:
(5 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
135958
شابک:
9786005193992
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های آمریکایی قرن 20
زبان:
فارسي
سال انتشار:
1398
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
112
شماره چاپ:
5
طول:
19
عرض:
13.5
ارتفاع:
0.5
وزن:
115 گرم
برخی صفحات:
قیمت محصول:
900,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره مرگ در می زند:

Death Knocks

وودی آلن

|     وودی آلن در سال 1935 در محلۀ بروکلین شهر نیویورک متولد شد.

علایق کودکی‌اش معطوف به تماشای بیسبال، نمایش‌های وودویل، خواندن داستان‌های مصور و رمان‌های پلیسی میکی‌اسپیلن بود. در همان نیویورک رشد کرد، در بارها و کلوب‌ها ترومپت نواخت و به دانشگاه نیویورک رفت. وی پس از یک ترم دانشگاه را ترک کرد و به گروه نویسندگان شبکۀ CBN  پیوست. بعد از مدتی تجربۀ شوخی‌نویسی، در کلوب‌های شبانه شوخی‌های خودش را اجرا کرد. این کار به او اعتماد به نفس بازیگری و سپس کارگردانی داد.

نگار شاطریان

‌نگار شاطریان متولد سال ۱۳۶۵ در تهران است. او در رشته‌ی مترجمی زبان انگلیسی در دانشگاه علامه‌طباطبایی به تحصیل پرداخت. سپس به تدریس، پژوهش و ترجمه در حوزه‌ی زبان انگلیسی روی‌ آورد. تا کنون از او آثاری چون «مرگ در می‌زند»، «این آب آشامیدنی نیست»، «حالا بی‌حساب شدیم»، «بی‌بال و پر» و «هرج و مرج محض»؛ که از جمله نوشته‌های نمایشی و طنز وودی آلن محسوب می‌شوند، منتشر شده است.

 


مرگ: (زیرا او چیزی نیست جز مرگ) یا عیسی مسیح، نزدیک بود گردنم بشکنه.
نات: (با حیزت او نگاه می‌کند) تو کی هستی؟
مرگ: مرگ
نات: کی؟
مرگ: مرگ. گوش کن. می‌تونم بشینم؟ نزدیک بود گردنم بشکنه. دارم مثل بید می‌لرزم.
نات: گفتم تو کی هستی؟
مرگ: مرگ. یه لیوان آب می‌­آری؟
نات: مرگ؟ یعنی چی؟
مرگ: چت شده؟ این لباس سیاه و صورت سفیدمو نمی‌بینی؟
نات: چرا.
مرگ: الان هالووینه؟
نات: نه.
مرگ: پس من مرگم دیگه. حالا میشه یه لیوان آب یا فِرِسکا بدی دستم؟
نات: اگر این یه شوخیه...
مرگ: شوخی چیه؟ ببینم تو پنجاه و هفت سالته؟ نات آکرمنی؟

آدرست پلاک 118 خیابون پَسیفیک؟ مگر اینکه اشتباه اومده باشم. کو این برگه احضاریه؟ (جیب­هایش را می‌گردد و سرانجام کارتی را با یک آدرس رویش نشان می­دهد. ظاهرا دوبراه برای اطمینان نگاهی به آن می‌اندازد.)