آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 7
دوست نداشتم 0

بار گران

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
ادبیات
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
135664
شابک:
9789641854135
موضوع:
داستان
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1394
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
144
وزن:
190 گرم
قیمت محصول:
100,000 ریال
موجود نیست
درباره بار گران :

درباره کتاب:

خدایانی که اطلس جرئت سرپیچی از ایشان را به خود داده بود او را برای ابد به بر دوش کشیدن جهان محکوم کردند، آزادی دست نیافتنی به نظر می رسد. اطلس در اسطوره شناسی باستانی یونان از اعضای نژادی اصیل از خدایان به نام تیتان ها شورشی را علیه خدایان جدید، المپیان، رهبری می کند. او بدین سبب خشم الهی را برمی انگیزد، المپی های پیروز اطلس و سیب های زرین حیاتش را مجبور می کنند تا بار زمین و آسمان ها را برای ابد بر دوش بکشد. وقتی به هراکلس پهلوان در یکی از دوازده خوان معروفش تکلیف می شود تا آن سیب ها را بدزد به جست وجوی اطلس برمی آید و به او پیشنهاد می دهد که اگر این تیتان برایش میوه ها را بیاورد جهان را موقتاً به دوش خواهد گرفت. اطلس که می داند او تنها کسی است که توان تحمل این بار را دارد و چشم انداز آزادی هر چند کوتاه به وجدش آورده، قبول می کند و شراکتی آشفته میان آن دو پدید می آید.

جانت وینترسن با هوش و ذوق همیشگی اش اطلس را به قرن بیست ویکم می آورد. او در اسطوه ی خیره کننده ی اطلس و هراکلس سؤالات دشواری درباره ی طبیعت جبر و اختیار می کند. بار گران رؤیابین و بدیع، باورپذیر و صمیمی امور آشنا را واژگون می کند تا ما را از منظری نو به خودمان بنمایاند.

جانت وینترسن، که در بار گران: اسطوره ی اطلس و هراکلس قصه ی نگه داشتن جهان را می گوید، به زیبایی با این گوی زاینده هم ذات پنداری می کند که گِل، گدازه و اجساد فسیل شده اش پیغام هایی از گذشته ی مشترک ما را در خود می فشرند. باز هم خدایان مقصرند و به سبب جنگیدن با اطلس و تیتان های دیگر بدنام شده اند. وینترسن در شخصیت پردازی دو غول جانورخوی، اطلس و هراکلس، با رجولیت شان شوخی کرده است. وی قصه را بسط داده تا درباره ی فضا ـ زمان، سحابی خورشیدی و سیاه چال ها تأمل کند: اسطوره های باستانی کیهانی به طرزی نفس گیر افسانه بافی های فیزیک نجومی را در خود حل کرده اند.

تنش میان تقدیر و اراده بر این کتاب مستولی است، از قصه ی شخصی راوی تا قصه ی شخصیت های اسطوره ای. وینترسن انگاره های جبری را می پذیرد (و هراکلس را به تسلیم وامی دارد)، اما با آن ها گلاویز می شود و روشن است که میانه ای با آن ها ندارد. بنابراین جذابیت نوشتن خلاقانه نیز در پی می آید: قادربودن به گفتن قصه از نو (و اگر ممکن باشد، تغییردادن آن ــ در روند مغلوب ساختن تقدیر، دست کم بر روی کاغذ).

بخشی از کتاب:

اطلس عاشق زمین بود؛ خردشدن خاک بین انگشتانش، شکوفایی بهار، میوه دادن آهسته ی پاییز. دگرگونی.
حالا زمین دگرگون شده بود اما اطلس ساکن مانده بود و محور مایل را حس می کرد که در مقابل تیغه های شانه اش می گردد. تمام نیرویش بر نگه داشتن جهان متمرکز بود. دیگر نمی دانست حرکت چیست. مهم نوبد که برای راحتی اندکی جابه جا می شد. بار سهمگین برای همه چیز تصمیم می گرفت.
چرا؟
چرا نگذاردش زمین؟

برچسب‌ها: