آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 26
دوست نداشتم 0

مگره و زن بلند بالا

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
100225
شابک:
9786006732282
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های فرانسه قرن 20
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
168
طول:
22
عرض:
14.5
ارتفاع:
1
وزن:
210 گرم
قیمت محصول:
1,000,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره مگره و زن بلند بالا:
درباره کتاب:

«او بهترین نویسنده قرن بیستم فرانسه است» (آندره ژید)؛ «آثارش کابوس هایی هستند که با هنرمندی دردآوری توصیف شده اند» (فرانسوا موریاک) و ...

آنچه در بالا خواندید درباره مارسل پروست گفته نشده، همچنین در مورد آلبرکامو، کلود سیمون و یا دیگر نویسندگان شاخص قرن بیستم فرانسه؛ شاید تعجب کنید اما این گفته‎های ستایش آمیز، تنها نمونه هایی از خیل گفته هایی ست که درباره ژرژ سیمنون گفته شده است.

نویسنده آثار پلیسی جنایی، آثاری که به دلیل ماهیت سرگرم کننده آن ها توسط بسیاری سطح پایین در نظر گرفته می شوند، اما شاید در گونه پلیسی - جنایی آثار کم مایه بسیاری یافت شود، اما آثار ارزنده نیز کم نیست، مگر در مورد دیگر گونه‎های ادبی غیر از این است؟

خوشبختانه پس از یک دوره کم توجهی به آثار پلیسی جنایی در ایران، در سال های اخیر شاهد رویکردی دوباره و این بار جدی به ادبیات جنایی پلیسی هستیم. اگر درگذشته های دور اغلب ناشران بازاری به سراغ انتشار این آثار می رفتند و مترجمان توانا تمایلی به ترجمه چنین آثاری نشان نمی دادند (و همین مسئله در دست کم گرفتن این گونه در ایران بسیار مؤثر بود) در این ایام شاهد ترجمه و انتشار این آثار با کیفیت ترجمه بالا و چاپ قابل قبولی هستیم چنان که با اقبال قابل اعتنایی هم روبه رو بوده است و دیگر این گونه نیست که اهل کتاب خواند رمان پلیسی را کسرشأن خود بداند!

مجموعه «نقاب» که حالا چهل و سومین عنوان آن منتشرشده است، یکی از جدی ترین مجموعه ها در این زمینه محسوب می شود، مجموعه ای که توسط انتشارات جهان کتاب با رویکردی حرفه ای و برآمده از شناخت نسبت به گونه ادبی، به مخاطبان فارسی زبان ارائه شده و به همین دلیل نیز از اقبال خوبی برخورداربوده است.

شاخص ترین نکته این مجموعه آن است که علاوه بر کیفیت کار، با تداوم نیز همراه بوده است. بنابراین یکی از آن اتفاق های فرخنده ای ست که چه بسا باید سال ها زودتر از این‎ شاهدش می بودیم، مجموعه ای که از جهاتی یاد آور سری کتاب های سیاه انتشارات گالیمار است.

کتاب های منتشرشده در این مجموعه گلچینی از بهترین آثار ادبیات پلیسی جنایی هستند، البته ناگفته نماند مهم ترین خلأ این مجموعه غیاب بزرگان ادبیات پلیسی جنایی آمریکاست که هم پرشمارند و هم ادبیات پلیسی اعتبارش را بسیار وامدار آن هاست. اما بااین حال گذشته از نویسندگانی که در این مجموعه برای نخستین بار به خواننده فارسی زبان معرفی شدند (همانند شارل اگزابریا، فردریک دار و ...). هستند نویسندگانی که توجه و انتشار آثار آن ها با کیفیت ترجمه قابل اعتنا، فرصتی را در اختیار علاقه مندان ادبیات پلیسی قرار می دهد که ارزش های مغفول مانده آثار این نویسندگان نیز مورد توجه قرار بگیرد.

در این مجموعه ژرژ سیمنون و رمان هایی که با محوریت کمیسر مگره نوشته است از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده اند و تاکنون دوازده عنوان از آثار این نویسنده برجسته منتشرشده است. تازه ترین عنوان این مجموعه با عنوان مگره و زن بالا بلند نیز به همین نویسنده اختصاص دارد.

****

اگر پنج نویسنده بخواهیم نام ببریم که باعث شدند آثار پلیسی جنایی و کلا این گونه به عنوان یکی از شکل های ادبی جدی گرفته شود، یکی از آن ها قطعاً ژرژ سیمنون خواهد بود و شاید مهم ترین آن ها (البته اگر از ریموند چندلر و دشیل همت صرف نظر کنیم).

ژرژ سیمنون زمانی اوج گرفت که دوران احاطه آگاتا کریستی و ایام شکوه نویسندگان عصر طلایی ادبیات جنایی در حال تمام شدن بود و روزگار ادبیات نوار از نوع رئالیستی آن فرارسیده بود، ادبیاتی که خاستگاهش آمریکا و مجله معروف بلک ماسک بود.

در چنین شرایطی وجود ژرژ سیمنون و موفقیت او در سبک منحصربه فرد خودش باعث شد دست اروپاییان که روزگاری حرف اول را در این گونه می زدند، در برابر رقبای آمریکایی شان، بی آنکه نیازی به تقلید از آن ها داشته باشند، دست خالی نمانندو چنان که کم نبودند نویسندگانی که رمز موفقیت را در تقلید نویسندگان آمریکایی می دیدند و حتی جغرافیای آثارشان را نیز به آمریکا کشاندند. نمونه اش جیمز هادلی چیس که تنها در اواخر عمر قدم به آمریکا گذاشت، اما عمده داستان هایش در این کشور اتفاق افتاده و شخصیت هایش به زبان مردم کوچه بازار آمریکا حرف می زدند و یا شارل اگزاپریا که او نیز بسیاری از داستان هایش در آمریکا اتفاق می افتد.

ژرژ سیمنون پرکارترین نویسنده مهم ادبیات قرن بیستم بود، او قریب به ۳۰۰ اثر داستانی در کارنامه دارد، اما شهرتش مدیون خلق شخصیت مگره در ۷۵ رمان و ۲۸ داستان کوتاه بوده است. او همچنین ۲۵ اثر درباره خودش و ۳۰مجموعه مقاله و... دارد که درمجموع به شصت زبان ترجمه شده است و تخمین زده می شود که درمجموع این آثار بیش از ششصد میلیون نسخه در جهان فروخته شده اند. این را هم بگوییم که نزدیک به شصت فیلم و دو برابر آن مجموعه تلویزیونی درباره آن ساخته شده است.

گذشته از این آمار باورنکردنی که نشان می دهد او در تمام عمر پیوسته مشغول نوشتن بوده، از همه تعجب آورتر این است که عمدتاً آثارش دارای کیفیت های بالایی هستند. سیمنون از زندگی خود بسیار در آثارش تأثیر گرفته چنان که خود نیز عقیده داشت تمام آنچه باید در درون آدمی نهادینه شود تا هجده سالگی اتفاق می افتد بعدازآن تنها می تواند شکل تکامل یافته تری به خود بگیرد.

وقتی در ابتدای دهه هفتاد سیمنون تصمیم گرفت نوشتن را کنار بگذارد، مجموعه ای عظیم از خود به جای گذارده بود، آثاری که کلیت آن در ادبیات نوین کم نظیرند، او به حق توانسته بود فضای فرانسه نیمه نخست قرن بیستم را به شکلی زنده و ملموس تصویر کند، کاری که تنها بالزاک در کمدی انسانی اش انجام داده بود.

این عجیب و غریب نیست که اگر در میان این حجم نوشته آثار ضعیفی هم یافت شود، آثاری که حتی برخی از آنها گویی دوباره نویسی داستانی هستند که درگذشته یک بار به شکلی بهتر نوشته شده بودند. بااین حال در همه آثار او کم یا زیاد بارقه هایی از خلاقیت یافت می شود که نشان از حضور نویسنده منحصربه فرد دارد.

داستان های او اغلب به شیوه ای سنتی و با توالی زمانی نوشته شده ست. او در آثارش جز در موارد بحرانی به شکست زمان و ارجاعات ذهنی شخصیت ها نمی پردازد. شخصیت های آثار او فراموش نشدنی اند، آدم هایی که در انزوای خود غرق شده اند،تلاش ناامیدانه این شخصیت ها برای گریز از این انزوا و ایستادن در لبه پرتگاه فروپاشی انسانی از جمله مایه های تأثیرگذار آثار او هستند. شخصیت های او مشکل ارتباط با دیگران دارند، چراکه بیش آنکه آگاه باشند، شخصیت هایی غریزی اند. آثار سیمنون بیش از هر چیز برجستگی خود را مدیون بار روانی سنگین این داستان ها هستند که فضایی ویژه به آن ها بخشیده است.

سیمنون معتقد بود رمان شوری ست که نویسنده را مسخر و بنده خود می سازد و به او اجازه می‎دهد که هیولاهای درون خود را مجسم کند و به جهان بیرون بفرستد تا بدین ترتیب از دست این هیولاها و کابوس‎ها رهایی پیداکند و آثار او مصداق درست این واقعیت بودند.

ژرژ سیمنون در سال ۱۹۰۳ در بلژیک به دنیا آمد، اما بیشتر سال های عمرش را در فرانسه، آمریکا و سوئیس گذراند. سیمنون در خلال جنگ جهانی دوم در «وانده» می زیست و در همین دوران بود که با آندره ژید نویسنده نامدار فرانسوی آشنایی یافت. در ۱۹۴۵ پس از آن که گشتاپو به او ظنین شد، از فرانسه اشغال شده گریخت و به آمریکا رفت. این دوران از خلاقانه ترین ایام زندگی زندگانی پربار سیمنون بود.

در ۱۹۵۵ بار دیگر به اروپا بازگشت و نخست در فرانسه و سپس در سوئیس اقامت گزید. در ۱۹۷۲ عملاً داستان نویسی را کنار گذاشت و به نگارش زندگینامه خود پرداخت. او عادت داشت ساعت چهار صبح از خواب بیدار شود و شروع به نوشتن کند. این کار را تا ظهر ادامه می داد و بقیه روز را استراحت می کرد. به این ترتیب می توانست در هر روز ۶۰ تا ۸۰ صفحه مطلب بنویسد.

رمان های او آمیزه ای از پرداخت استادانه و کالبدشکافی هوشمندانه روان انسان هاست. او ترس ها، عقده های روانی، گرایش های ذهنی و وابستگی هایی را توصیف می کند که در زیر نقاب زندگی معمولی و یک نواخت روزمره پنهان هستند و ناگهان با انفجاری غیرمنتظره به خشونت و جنایت منجر می شود.

سیمنون در سال ۱۹۷۲ خود را بازنشسته کرد. خودکشی دخترش ماری ژو در ۱۹۷۸ باعث شد تا سال های پایانی عمر را در اندوه و تنهایی سپری کند. در ۱۹۸۴ به علت تومور مغزی مورد عمل جراحی قرار گرفت و ظاهراً بهبود یافت اما طی چند سال بعد وضع جسمانی اش به وخامت گرایید و در شب چهارم سپتامبر ۱۹۸۹ در شهر لوزان سوئیس، هنگامی که درخواب بود از دنیا رفت.

مگره و زن بلند و بالا، رمانی ست که در سال ۱۹۵۱ توسط سیمنون نوشته شده است، در ایام شکوفایی و البته پرکاری ادبی این نویسنده یِ همیشه پرکار که گاه در طول سال ۱۰ رمان منتشر می کرد.

در این رمان زنی از آشنایان قدیمی مِگرِه به دیدنش می آید: اِرنستینِ بلندبالا که سال‎ها قبل یک بار مگره او را بازداشت کرده بود. حالا او با نام «خانم ژوسیوم»، به ملاقات وی آمده بود تا از شوهرش آلفرد و وقوع قتلی احتمالی بگوید. آلفرد ژوسیوم، یا آن گونه که در اداره‎ی پلیس پاریس معروف بود، «آلفردِ محزون» یا «آلفردِ گاوصندوق ها»، دزد باسابقه ای است که به خاطر تخصص اش در سرقت از گاوصندوق های پیشرفته، شهرتی در روزنامه ها به هم زده است. مردی لاغراندام و غمگین با چشمانی نگران، که به رغم مهارتش در گشودن قفل گاوصندوق هایی که زمانی خودش آن ها را نصب کرده بود، بسیار بدشانس است و اغلب چیزی به دست نمی آورد.

این بار آلفرد پس از ورود به خانه‎ی بزرگی که مطب یک دندان پزشک هم هست و در حال باز کردن قفل یک گاوصندوق، جسد خون آلود زنی را می بیند. آلفرد از ترس متهم شدن به قتل، متواری و پنهان می شود. همسرش که از ماجرا باخبر شده، مگره را مطلع می سازد. بازرسان آگاهی با استفاده از فهرست خریداران گاوصندوق های مارک پلانشار، خانه ای را که آلفرد وارد آن شده بود پیدا می کنند، اما نه جسدی می یابند و نه نشانه ای از وقوع یک قتل. مگره با ورود به آن خانه، پا به زندگی گیوم سِر–، دندان پزشک پنجاه ساله و مادر پیر و مقتدرش می گذارد و به بررسی ویژگی های شخصیتی آن ها می پردازد. رفته رفته، چهره‎ی فرد سومی آشکار می شود که زمانی در آن خانه زندگی می کرده است: ماریا، همسر هلندیِ گیوم سِر ...

دلواپسی های مِگره، مِگره از خود دفاع می کند، تردیـدِ مـگره، شکیبایی مِگره، مِگره و سایه‎ی پشت پنجره، سفر مِگره، دوست مادام مِگره، مِگره در کافه لیبرتی، ناکامیِ مِگره، مِگره دام می گسترد، مِگره و جسد بی سر؛ از دیگر آثار ژرژ سیمنون هستند که در مجموعه نقاب به همت نشر جهان کتاب منتشر شده‎اند.

* معرفی کتاب از الف کتاب
برچسب‌ها: