زنان شیفته
درباره کتاب:
بخشی از پیشگفتار کتاب «زنان شیفته»:
عشقی که با تألم همراه باشد، عشق ناسالم است. وقتی بخش اعظم صحبت ما با دوستان نزدیکمان درباره کسی است که او را دوست داریم، وقتی به او، به مسائل، به افکار و به احساساتش بهای بیش از اندازه میدهیم، وقتی تقریباً همهی جملاتمان را با نام «او» شروع میکنیم، عشق بیتناسب داریم و شیفته هستیم.
وقتی از دمدمیمزاجیها، از بدخلقیها، از بیتفاوتیها و از تحقیرکردنهایش بیتفاوت میگذریم، عشق بیتناسب داریم.
وقتی کتابهای روانشناسی خودیار میخوانیم و زیر همه عباراتی را که فکر میکنیم به «او» کمک میکند خط میکشیم، عشق بیش از اندازه میورزیم.
وقتی بسیاری از ویژگیها، ارزشها و رفتارهایش را نمیپسندیم و با این حال با آنها کنار میآییم و فرض را بر این میگذاریم که اگر بهتر از اینکه هستیم ظاهر شویم و اگر بیشتر محبت کنیم و خودمان را علاقهمند نشان دهیم میتوانیم او را تغییر دهیم، شیفته بیجهت هستیم و عشق بیتناسب داریم.
وقتی روابط ما با «او» احساساتمان را خدشهدار میکند و سلامتمان را به مخاطره میاندازد قطعاً عشق بیش از اندازه میورزیم.
بهرغم همهی این تألمات و همهی این نارضاییها، شیفتگی بهقدری در میان زنان شایع است که گمان میکنیم روابط زن و مرد نباید از این چارچوب خارج باشد. اغلب ما در مقطعی از زندگی خود محبت بیتناسب کردهایم، برای بسیاری از ما این تجربه بارها و بهدفعات تکرار شده است. بعضی از ما بهقدری درگیر روابط با همسر خود هستیم که تقریباً از زندگی بازماندهایم و نمیتوانیم به وظایفمان عمل کنیم.
در این کتاب به بررسی دقیق این مطالب پرداختهایم که چرا بسیاری از زنانی که میل به بذل محبت دارند، همسرانی نسیبشان میشود که عشق خود را از آنها دریغ میکنند. توضیح میدهیم چرا در حالی که رابطهای نیازهای ما را برطرف نمیسازد همچنان به آن ادامه میدهیم. توضیح دادهایم که چه راحت محبت سالم به محبت ناسالم تبدیل میشود، چه آسان همسرانمان به ما بیتوجه و با ما نامهربان میشوند و با این حال نهتنها از آنها دست نمیکشیم بلکه احساس میکنیم آنها را بیشتر میخواهیم و بیشتر به آنها احتیاج داریم. متوجه میشویم چگونه توجه و نیاز ما به عشق به یک اعتیاد مبدل میگردد.
اگر شما هم درگیر همسری هستید که فکر و ذکرتان را به خود مشغول کرده، بدانید که ریشههای این مشغله ذهنی به جای عشق، هراس بوده است. زنانی که اضطرارگونه و بیش از حد تناسب محبت میکنند پر از هراس هستند، هراس از تنها شدن، هراس از اینکه کسی آنها را دوست نداشته باشد، هراس از اینکه ارزشمند نباشند، نادیده انگاشته شوند و فراموش گردند. ما عشقمان را ارزانی مردها میکنیم به این امید که به پایان هراس برسیم. اما اگر محبت تولید متقابل محبت نکند به هراسمان اضافه میشود. وقتی با روشی که انتخاب کردهایم به خواسته خود نمیرسیم بیشتر محبت میکنیم و گرفتار عشق بیتناسب میشویم.