دور باطل
در سال 1985 مجموعهاي از قصهها و مقالات ادبي موريس بلانشو تحت عنوان «The Station Hill Blanchot Reader» منتشر شد. در اين مجموعه پل استر، نويسنده و مترجم آمريکايي دو داستان از آن را با عناوين «بهشت» و «واپسين کلام» و نيز يک مقاله با عنوان «پس از واقعه» ترجمه نمود. او به همراه همسرش ليديا ديويس، اين مجموعه (دو داستان و يک مقاله) را «دور باطل» نام نهادند. داستان اول با عنوان «بهشت» يا «رنج ايده شاد» است که در يک ديستوپيا يا مدينه رذيلهاي رخ ميدهد و مکاني است براي آمادهسازي زندانيان يا بيگانگان براي حضور در جامعه شهري. شخصيت محوري داستان الکساندر آکيم در معرض اين آموزشها است. همانطور که داستان نشان ميدهد، يک تقابل و تفاوت عميق بين اقامتگاه و جهان بيروني که براي بيگانگان محبوس ممنوع است،وجود دارد... در حالي که «بهشت» با ايده ديگري درگير است،«واپسين کلام» هم در فضايي مشابه و تيره روايت ميشود، اما اين بار اهتمام نويسنده، مسئله زبان و تنهايي است که در کارهاي نظري بلانشو به تفصيل بحث شده است. همانند بهشت، شخصيتها در شهري غريب گير افتادهاند که از نوعي ممنوعيت در سخن گفتن رنج ميبرند. شخصيت مرکزي داستان بي نام است در تلاش است که ممنوعيت حرف زدن را بشکند... در مقاله «پس از واقعه» بحث مهم بلانشو رابطه بين تاريخ و نوشتار است. با بازخواني روايتهاي قديمياشبلانشو آنها را در رابطه با تاريخ قرار ميدهد، به خصوص يک داستانش بهشت را با هولوکاست مقايسه ميکند.