آن ها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند
درباره کتاب:
مجتبا هوشیارمحبوب نویسندهی جوانِ تجربهگرای روزگارِ ماست. رمانِ قبلیاش با نامِ آقای مازِنی و دلتنگیهای پدرش در سالِ 1391 جایزهی رمانِ متفاوتِ سال، «واو»، را از آن خود کرد. کتابِ تازهی این نویسنده یعنی آنها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند ادامهای است بر روند فکری و روایی این داستاننویسِ متفاوت. رمان متشکل از فصلها و «تکه«های بسیار کوتاه است از روزگار و ماجراهای چند پسرِ جوان که یکیشان محورِ روایت است. او که با زمانهی خود دچارِ ناهماهنگی و اصطکاک است درگیرِ اتفاقهایی میشود که در ارتباط با دیگران برایش رقم میخورد. تلخیِ زیستن و اشباح کلانشهرِ تهران به شکلهای گوناگون در این ماجراها دخیل هستند و اجازه نمیدهند روایتْ خطی و پیوسته شود. برای همین ما در رمان با خُردهروایتها، خُردهشخصیتها و حتا آدمهای خُردهپایی مواجه میشویم که تأثیرهای کوچک اما مهمی در متن میگذارند. رمان هوشیارمحبوب را میتوان یک رمانِ تجربیِ «اقلیت» دانست که جورِ دیگری به جهانِ درون و اطرافش مینگرد. تجربهی زوال و وجودهایی که در حالِ تکثیر شدن هستند در مکان. برای همین است که میتوان این اثر را یک رمانِ خاص دانست.