آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 8
دوست نداشتم 0

آواز داوود

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
داستان ایران
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
136216
شابک:
9786002290014
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های کوتاه فارسی قرن 14
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
164
طول:
22
عرض:
14.5
ارتفاع:
1
وزن:
158 گرم
قیمت محصول:
120,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره آواز داوود:
درباره کتاب:

«آواز داوود» اثری است در حیطه ی سیاه نویسی و زشت انگاری. کتابی که به هر چه زشتی و پلشتی است تقدیم شده. واگویه ای است از چندش آورترین تعلق خاطر آدمی. در داستان هیچ گونه نقطه ی روشنی یافت نمی شود. هر چه هست سیاهی و تباهی است؛ و شاید همین دلیلی باشد که در همان ابتدا خواننده ای را که فی النفسه خواهان ادبیاتی این چنین نیست و اصلاً شاید ادبیات برایش مقوله ای جدی نیست وا پس زند. پرداختن به این همه سیاهی، به تنهایی البته امتیازی برای اثر محسوب نمی شود. مهم این است که چگونه این مهم پرداخت شده باشد.

قاسم شکری درباره ی این اثر گفت: «تمام تلاشم در این اثر بر این نکته استوار بوده که ترسیم این همه پلشتی در خدمت ادبیت کار باشد، نه این که از ادبیات و هنر نوشتن بهره و وام گرفته باشم برای نقش زدن این همه تیرگی و نابسامانی. شاید برای کسانی غیر قابل هضم باشد که بگویم گاهی اوقات در سیاهی و زشتی و پلشتی هم می شود رد پایی هر چند کم رنگ از زیبایی دید. تا سیاهی نباشد نور و روشنی فروغی ندارد. من در این اثر، تمام تلاشم را کرده ام تا کاشف این رد و نشان کم رنگ باشم. انگار بخواهم از زیر گِل ولای و لجنِ باتلاقی هزاران ساله، تندیس و پیکره ای زرین از خدای عشق بیرون بکشانم.»

شکری در ادامه افزود: «به هر حال خوشحالم از نوشتن این همه سیاهی. خمیر مایه ام با زشتی و پلشتی عجین شده و ورز آمده، و چاره ای ندارم روایتگر آلام آدمی بودن.»

شخصیت های «آواز داوود» از راوی آن گرفته تا پدربزرگ و مادربزرگ که چیزی نیستند جز استخوان هایی پوک، و در وهم و خیال راوی جا گرفته اند دچار عذاب و رنجی بی پایان اند. دری اگر گشوده می شود به سوی نور نیست. گریزگاه و مفری است به وضعیتی تیره و تارتر!

«آواز داوود» ششمین اثر ی ست که تا به حال از قاسم شکری در زمینه ادبیات داستانی منتشر شده است. «بوی خوش تاریکی»، «مارمولکی که ماه را بلعید»، «گانگستری از دیار حافظ»، «زخمی روزگار» و «نقص فنی» از جمله آثاری هستند که تاکنون از شکری منتشر شده است.

رمان دیگری با نام «همزاد» چند ماهی ست که مجوز چاپ گرفته که به زودی در نشرچشمه منتشر می شود.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

«چنارِ دیلاقُ و پیرِ خانه ی ما، درخت لوبیای سحرآمیزی است که بر شاخ و برگش، قلعه ی گرازهاست. ماده گرازِ لاسی، همراه با توله هاش آن بالا لانه کرده و خرناسه هاشان خواب و خوراک از من گرفته. پای درخت، پر شده از موی سیاه تنش. و توله هاش، شب تا صبح چه شیقه ها که نمی کشند. کسی باور نمی کند که من صدای آن ها را از بالای درخت شنیده ام جز خواهرم ناهید. تنها اوست که پای حرف هایم می نشیند و موقع شنیدن ریشخندم نمی کند. اصلا خود او بود که اول بار، انبوهی موی سیاه ضخیم را به بلندای چند بند انگشت، همراه با تپاله هایی بد بو، پای درخت چنار دید. ماجرا را که به دیگران گفتیم مسخره مان کردند و گفتند خیالاتی شده ایم: «گراز؟ توی این شهر، آن هم بالای درخت؟!»

حتا مادربزرگ هم با آن کله ی گَرش مسخره ام کرد؛ و پدربزرگ که این اواخر عادت کرده تکه ای روزنامه مچاله کند و درون حفره چشمانش، میان آن جمجمه رنگ و رو رفته ی صد و بیست ساله فرو کند.

و حالا کمین نشسته ام گوشه ای و بر و بالای درخت چنار را زاغ می زنم. بالاخره در طول شبانه روز، یک بار که باید پایین بیایند گرازها. پدربزرگ در این سرمای بی پیر که آدم لَه لَه می زند برای گرما و هرم دوزخ، لخت و عور میان حوض آب نشسته و یکریز با خودش حرف می زند و متیل می خواند. "رفتم به باغی... دیدم کلاغی ... کلاغِ زاغی... سرش بریده ... خونش چکیده..."
برچسب‌ها: