در جست وجوی طبیعت
در جستوجوی طبیعت مقدمهای خواندنی و قابل فهم برای آشنایی با یکی از با استعدادترین دانشمندان جهان است. ادوارد ویلسون، شاید بیش از هر دانشمند دیگری در قرن ما، جانوران را در زیستگاه طبیعیشان زیر نظر گرفته و قوانین حاکم بر رفتار، سازمان اجتماعی، و روابطشان را با محیط دریافته است. اما او نه فقط در پی آنچه این یافتهها دربارۀ خودِ این جانوران به ما میگویند، بلکه در پی چیزی است که میتوانند دربارۀ طبیعت انسان و رفتارِ گونۀ ما به ما بگویند. او نتایج جذاب و گاه شگفتانگیز بررسیهایش را به واسطۀ کتابهایی فوقالعاده همچون تنوع حیات، طبیعت انسان و زیستشناسی اجتماعی ، با خوانندۀ عام در میان گذاشته است. نثر جذاب و دقیق او دربارۀ موضوعات پیچیده دو جایزۀ پولیتزر برایش به ارمغان آورده و ستایش دانشمندان و خوانندگان سرتاسر جهان را برانگیخته است.
ادوارد ویلسون، زیستشناس و طبیعیدان ۸۸ ساله امریکایی، یکی از بزرگترین نظریهپردازان تکامل در جهان است و نویسندۀ بیش از ۳۰ کتاب دربارۀ مورچهها، بومشناسی و حفاظت، زیستشناسی اجتماعی، تنوع زیستی و تکامل است. او استاد بازنشستۀ دانشگاه هاروارد و برندۀ جایزههای متعدد است. دوران کودکی ویلسون در جنوب امریکا و جمعآوری مارها و حشرات در جنگلها و مردابهای این منطقه تأثیری جادوانه بر کار و زندگیاش گذاشت.
جورج سیمپسون، دیرینشناس آمریکایی و از معماران تلفیق تکاملی مدرن، میگوید «انسان چیست؟» احتمالاً عمیقترین پرسشی است که انسان تاکنون پرسیده است. اما این پرسش تازهای نیست و بیش از دو هزار سال است که فیلسوفان دنبال وجه تمایز میان انسان و سایر جانوران بودهاند. هدف نهایی علوم انسانی شناخت ویژگیهاست. این همان چیزی است که گاه ذات یا سرشت انسان نامیده میشود و تمام ویژگیهایی را در بر میگیرد که معمولاً تمامی انسانها از آن برخوردارند.
روان انسان لوح نانوشته نیست. و فرهنگ تنها عاملی نیست که هویت ما را میسازد. این چیزی است که تجربۀ تاریخی ما به عنوان یک گونه بر آن صحه میگذارد و در ادبیات و دانش عمومی بازتاب گستردهای یافته است. اما طبیعت انسان از کجا آمده است؟ ما موجودی نیستیم که بر اساس یک طرح منطقی مهندسی شده باشیم. طبیعت انسان اگرچه شکل معینی دارد اما ثابت نیست و در گذر زمان شکل گرفته است. پیچوخمهای روان ما حکایت از پیچوخمهایی دارند که در طول تاریخ طولانی تکامل خود طی میلیونها سال از آنها عبور کردهایم و هر یک نقشی ماندگار بر طبیعت ما باقی گذاشتهاند.
با این حال، جهان ما در گذشتۀ نزدیک تغییر بسیاری کرده و در بسیاری موارد عمل به دستورهای تکاملی خوشبختی فردی و اجتماعی ما را تضمین نمیکنند. آیا طبیعت انسان را میتوان تغییر داد؟ یا باید با شناخت آن فریبش داد و مدیریتش کرد؟ به گفتۀ نیچه، فیلسوف آلمانی، «انسان چیزی است که بر او چیره میباید شد.» اما با چشمانداز کنونی بعید به نظر میرسد که امکان تغییر در طبیعت انسان در آیندۀ نزدیک فراهم شود. اما شناخت آن میتواند به ما کمک کند که از طریق دستکاری و تنظیم محیط و بعضی مداخلههای دیگر از چالههای طبیعتمان پرهیز کنیم و در آنها نیفتیم. این توانایی حاصل از شناخت در مواردی ممکن است سرنوشتساز باشد.
در کتاب «در جستوجوی طبیعت»، با نثری جذاب و دقیق که دو جایزۀ پولیتزر برای نویسندهاش به ارمغان آورده، خواهیم دید که تعدادی از برجستهترین اندیشمندان معاصر دربارۀ ابعاد گوناگون طبیعت انسان، از جنسیت و خشونت گرفته تا فرهنگ و اخلاق، چه میگویند و ما چگونه موجودی هستیم.