هابرمارس و روشنفکران ایرانی
این کتاب حاوی روایتهایی از رابطهی هابرماس با دین است.
علویتبار مفهوم «مدرنیتهی دینی» را مطرح میکند،
به گمان او مدرنیتهی دینی عبارت است از عقل ابزاری و عقل تفاهمی یا ترکیبی از این دو به اضافهی چیزی دیگر؛ او توضیح میدهد که «ما در فرایند عصری کردن دین، یکسره این دو نوع عقلانیت را جایگزین کل دین
نمیکنیم، بلکه نه فقط دین را عصری میکنیم، عصر را هم با آوردن عنصر دیگری دینی میکنیم».
علویتبار با واسطهی یکی از دوستان، این ایده را برای هابرماس مطرح میکند و او پاسخ میدهد: «من نمیتوانم نظریهی شما را بپذیرم، اما چیزی که میگویید جدی است و من در مورد دین در حال تفکر هستم؛ من دین را چیز مردهای میپنداشتم و فکر میکردم که مدرنیته یعنی افسونزدایی و از بین رفتن دین، اما الآن فکر میکنم که این درست نیست».
بر اساس دریافت علویتبار، موقعیت دین در جهان مدرن، اخیراً برای هابرماس جدی شده است و به نظر او میتوان به مسائل نگاهی دینی داشت.
علویتبار میگوید: «ظاهراً مسئلهی سلمان رشدی به ذهن او تلنگری زده است. میگفت بعد از اینکه نامه را در دفاع امضا کردم، مذهبیها با من وارد گفتوگو شدند؛ اوایل تحقیرآمیز به آنها نگاه میکردم که مرا به کشتن آدمها ترغیب میکنند، اما بعد فهمیدم که مسئلهی آنها این نیست و بیش از اینها است» (صص ۳۴۱-۳۴۰). در بین روشنفکران دینی متأثر از هابرماس، حتی نقش دین در جامعهی مدنی و بهعنوان یک نهاد مدنی -فراتر از نقش آن در قدرت رسمی- مورد توجه قرار گرفت و با دریافتهای اخیر هابرماس از کارکردهای اجتماعی دین سازگار تلقی گردید (ص ۷۴).