آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 24
دوست نداشتم 0

نیت خیر

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
ادبیات
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
121898
شابک:
9786005193947
انتشارات:
سال انتشار:
1394
جلد:
شمیز
قطع:
وزیری
تعداد صفحه:
230
وزن:
240 گرم
قیمت محصول:
1,610,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره نیت خیر :

فردریش هلدرلین 

|   فردریش هلدرلین (۱۸۴۳ - ۱۷۷۰) شاعر آلمانی و از شخصیت‌های برجسته جنبش رمانتیسیسم بود. هولدرلین همچنین در تکوین ایده‌آلیسم آلمانی نقش داشت و بر اندیشه‌ی فیلسوفانی مثل هگل و شلینگ تأثیر گذاشت. گئورگ لوکاچ، معتقد است هلدرلین در سیطره‌ی درک و دریافت منتقدان فاشیست (منتسب به حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان) نبوده و جایگاه واقعی او در کنار هگل و در طلیعه تفکر دیالکتیکی و در نسبت با انقلاب فرانسه و سیر تحول بورژوازی است. هلدرلین نقش بسیار مؤثری در شکل‌دادن به روش دیالکتیکی داشت؛ او نه فقط دوست شلینگ و هگل بود بلکه همسفر فلسفی‌شان نیز بود. در شعر هلدرلین، سرنوشت‌های فردی و اجتماعی در طلب هماهنگی تراژیکی می‌سوزند که به ندرت به دست می‌آید.

بیژن الهی

بیژن الهی در تیرماه ۱۳۲۴ در چهارراه حسن‌آباد تهران به دنیا آمد.

او در نوجوانی در کلاس‌های نقاشی جواد حمیدی شرکت کرد. الهی با دعوت فریدون رهنما نخستین شعرش را در شمارۀ آبان ماه ۱۳۴۳ مجلۀ طرفه به چاپ رساند. پس از آن با اسماعیل نوری‌علا در انتشار مجلۀ جزوۀ شعر همکاری کرد. برخی از ترجمه‌های او درمجلۀ اندیشه و هنر منتشر شده‌اند. او از شاعران شعر موج نو و شعر دیگر بود. آثار او از سال 1393 در قالب کتاب منتشر شده‌اند.

الهی در عصر سه‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹ در ۶۵ سالگی در تهران بر اثر عارضۀ قلبی درگذشت. در روستای بیجده نو از توابع شهرستان مرزن آباد استان مازندران به خاک سپرده شد. بنا بر وصیتش بر سنگ گور او هیچ نامی حک نشد.

ترجمان هلدرلین باید زبان را به مفهوم مقدس کلمه درک کند. این هم از ویژگی های شاعرست که زبان بی حضور را با حضور می گرداند؛ همان طور که این زبان «حضور» یافت در لحظه یی که آدم اولی آبی ی آن بالا را که عادتش بود ببیند «آسمان» گفت و حالا، که «آسمان» می گوییم، حضور نمی یابد. هستندگی ی گوینده در صفت این حضور نشسته ست؛ صفتی که خود حضور را ممکن گردانده ست. اگر در، مثلا، الوار، زبان از پاکی ست که آهنگ برمی دارد، و آهنگ بی اندازه اش رسانای پاکی ی بی اندازه اش ست، اگر در، مثلا، بکت، زبان گرایشی به این می دارد که پاک تهی شود تا برسد به «هیچ چیز» ی که می تواند همه چیز باشد. در هلدرلین، به یک معنا و به نوعی، تقدس ست که زبان را امکان حضور می دهد؛ و امکانات - فارسیگونه - بی کران به هم پیوستگی و از هم گسستگی ی آلمانی ست که، زیر هاله ی غرابت آنچه به میانجی ی شاعر از یونانی ی دوردست می پذیرد، با ایجاد حریمی به هیبت و همینه دست نازدنی، ره نیافتنی، این تقدس را به عینیتی میاورد، یا- بهتر- به تجسدی: با آن تشدیدهای کیهانی در پیچش اندامها و برجستگی ی ماهیچه ها، پوزئیدونی انگار، تراشیده ی بادها و بارانها از تندان کوهپیکری سرانگیز بر دریا.

برچسب‌ها: