جان گابریل بورکمان
John Gabriel Borkman
هنریک ایبسن
هنریک یوهان ایبسن، شاعر، نمایشنامهنویس و نویسندهی نروژی در مارس سال ۱۸۲۸ دیده به جهان گشود. او از مهمترین شخصیتهای ادبیات مدرن نروژ است که همپای میراثی که از گذشتگانش آموخته بود تأثیر بسیاری نیز بر نویسندگان بعد از خود گذاشت. شخصیتهای نمایشنامههای ایبسن از خانوادهاش نشأت گرفته است، او در کودکی برای کمک به تأمین مخارج خانواده به کارهای مختلفی تن داد و در جوانی به سرودن اشعار سیاسی و آزادیخواهانه پرداخت. در حالی که از تحصیلاتش راضی نبود به نوشتن روی آورد. همچنین ایبسن در دورهای به کارگردانی و کار در سالن تئاتر مشغول شد تجاربش در خلق آثارش به او کمک کرد. او در سال ۱۹۰۶ بر اثر سکته مغزی درگذشت.
بهزاد قادری
بهزاد قادری متولد ۱۳۳۱ در زاهدان، نویسنده، مترجم، محقق و منتقد ایرانی و استاد بازنشسته گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشکده زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران است. او پس از گذران تحصیلات اولیهاش، مقاطع تحصیلات لیسانس را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد و فوق لیسانس ادبیات آمریکا را در دانشگاه شیراز طی کرد، و دکترای ادبیات نمایشی قرن نوزده و سه دهه ۱۹۶۰–۱۹۹۰ را در بریتانیا به اتمام رسانید. از جمله فعالیتهای مهم او تا کنون سرپرستی کتابخانه ملی کرمان در بدو تأسیس؛ سرپرستی گروه زبانهای خارجی دانشگاه شهید باهنر کرمان؛ معاونت آموزشی دانشکده هنر دانشگاه کرمان؛ عضویت در هیئت تحریریه نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی؛ عضویت در شورای تخصصی گروه زبان و ادبیات انگلیسی؛ عضویت در هیئت امنای تئاتر کرمان به مدت دو سال؛ عضویت در هیئت ممیزه دانشگاههای جنوب شرق ایران؛ عضویت در هیئت تحریریه نشریه پژوهش زبانهای خارجی دانشکده زبانهای خارجی، دانشگاه تهران و عضویت در مرکز ایبسنشناسی دانشگاه اسلو-نروژ بوده است. همچنین او تدریس دروس عصر روشنگری، عصر رمانتیسیسم و نمایشنامه قرن نوزدهم را در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه Essex انگلستان از سال ۱۳۷۲ تا پایان تحقیقاتِ دورهی دکتری سال ۱۳۷۶ را در کارنامهی خود دارد. او در سال ۱۳۸۵ از سوی سفارت نروژ در تهران و مرکز هنرهای نمایشی برای پژوهش دربارهی آثار ایبسن لوح سپاس دریافت کرد. بهزاد قادری مجموعه نمایشنامههای هنریک ایبسن را به ضمیمهی پژوهشهایی مفصل در این زمینه در نشر بیدگل ترجمه کرده است.
| جان گابریل بورکمان در بافت سه کار پایانی دیگر ایبسن، استاد معمار، آیُلف کوچولو (1894)، و وقتی ما مردگان سربرداریم (که با این اثر یک چهارتاییِ معنادار میسازند) با آثار پیشین ایبسن پیوند نمادین و بنمایهای دارند. ایبسن در این چهار اثر با تأکید بر معمای برج (تجلی نور/ آئینِمهر) در استاد معمار، عالم گیاه و حیوان (صورت/ فرمِ ارگانیک/ انداموار) در آیُلف کوچولو، سنگ معدن (مادۀ نابهاندام) در جان گابریل بورکمان، و پیکرتراشی (فرم/ صورتفرهیخته) در وقتی ما مردگان سربرداریم به نوعی نمادگرایی و شخصیت پردازی روی میآورد که با گفتمان، نمادها، و شخصیتهای دورۀ رئالیسمِکارش تفاوت خیرهکنندهای دارد. آثار این مرحله، دادخواست هنرمند از خودش و مردم است؛ کسی که ربعقرن از زندگیاش را صرف رئالیسم و زندگی «میانمایگان» کردهبود اما سپس تصمیم میگیرد آنها را افسون کند و به میهمانی حسانگیزی (aesthetics) همچون مذهبی نوین ببرد.
| جان گابریل بورکمان یک تراژدی ناب است، یک نسخۀ متفاوت از پرومته در بندِ ایسخولوس. «متفاوت»، چون اینجا دیگر ایبسن بنا دارد، پس از فداکاریهای پرومته و قربانی کردن خودش برای انسان در آثار رئالیستی، «میانمایگان» را به وادی صورتگری هفائیستوس بکشاند و به آنها رنج و عذاب فنآوری و سبکآفرینی را به عنوان "خیالشکرین" بشناساند.