سیری در تاریخ روشنفکری در ایران و جهان
در پنجاه سال اخیر در باب روشنفکری و کاروبار روشنفکران بسیار گفته و نوشتهاند. بعضی از این نوشتهها گزارش پژوهش است و در بعضی دیگر روشنفکری نقد شده است. این دفتر کمتر صورت گزارش دارد و بیشتر متضمن نقد و نقادی است. اما در این نقد و نقادی غرض مخالفت و موافقت و ذکر حسن و عیب نبوده است. اینکه روشنفکران خدمت کردهاند یا خیانت یک بحث است و درک و بیان تاریخ پدیدآمدن روشنفکری و امکانها و تواناییهای روشنفکران و مقام و اثر ایشان در تاریخ بحث دیگر است. نویسنده کاری به خدمت و خیانت روشنفکران نداشته و حتی به اغراض و مقاصد سیاسی آنان به قصد صدور حکم و تحسین و تقبیح نپرداخته است.
این نوشته در حقیقت گزارش پدیدآمدن روشنفکری و ظهور روشنفکران در مرز میان تفکر و ادب و هنر از یکسو و سیاست از سوی دیگر ـ و احیانا در قلمرو پراکسیس مارکس ـ و چگونگی ادای وظیفه روشنفکری و افول و پایانیافتن تاریخ آن است. پیداست که در شرح تاریخ روشنفکری تفاوتی میان اروپا و آمریکای متجدد و کشورهایی که تجدد را از اروپا اخذ کردهاند وجود دارد. این دو صورت روشنفکری لااقل در ظهور و از حیث عملکرد تفاوتها دارند. در فصول این کتاب به این تفاوت کم و بیش توجه شده است.
مطلب دیگر تمییز میان منورالفکری و روشنفکری است. همۀ نویسندگانی که در باب روشنفکری قلم زدهاند این دو را یکی دانستهاند و بعضی حتی مرزی میان دانش و فلسفه و حکمت و شعر و سیاست با روشنفکری قائل نشدهاند. منورالفکری ناظر به قوام تجدد و طراّحی جهان متجدد است. اما روشنفکری در زمانی به وجود میآید که در راه تحقق این طرح در عمل و سیاست مشکلاتی پیدا میشود که در آغاز دیده نشده بود. روشنفکر پدیدآمدن این مشکلات را به قصور سیاست و سیاستمداران بازمیگرداند و رعایت اصول آزادی و عدالت و پایبندی به حقیقت را یادآوری میکند یا درست بگوییم روشنفکری نظارت بر حکومت و تذکر به لزوم پایبندی آن به اصول تجدد و رعایت آنهاست. در این نظارت گاهی روشنفکرانی در برابر حکومت میایستند و به مبارزه بر میخیزند یا بر سر حکومت فریاد میزنند.
نظارت بر حکومت و فریادزدن بر سر آن را ناچیز نباید انگاشت؛ اما در زمانی که اصول تجدد مورد چون و چرا قرار میگیرد یا امید به تحقق رؤیای منورالفکری رو به ضعف میرود، دفاع از تجدد نیز دشوار میشود و روشنفکران ناگزیر به خلوت خود پناه میبرند یا راه دیگری پیش میگیرند. این نوشته بیان سرگذشت روشنفکری در دوران پایانی تجدد است. دورانی که در آن تکلیف و سرنوشت آزادی و عدالت و حقیقت در تکنیک و با تکنولوژی تعیین میشود. در این دوران ظاهراً نیازی به روشنفکری نیست و شاید به همین جهت است که بازماندههای نسل روشنفکری پس از جنگ جهانی دوم تقریباً خاموشی گزیدهاند.
روشنفکران جهان در حال توسعه نیز چون راهیان راه تجددند و میتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند در معرکه و غوغای جهانیشدن سرگردان شدهاند. با پدیدآمدن جهان مجازی و مصرفشدن علم و اطلاعات و ادب و فرهنگ اگر روشنفکر دست و پای خود را گم کند بر او بأس و حرجی نیست. با این حال نباید تصور کرد که راه نظر بسته شده است. همیشه و همواره کسانی هستند که در بحرانیترین زمانها به راه برونشد و به امکانهای آینده میاندیشند. پایان روشنفکری پایان تفکر نیست. هنوز و همیشه میتوان در انتظار گشایش راه بود.
فهرست مطالب کتاب بدین ترتیب است:
فصل اول: کانت و منورالفکری
فصل دوّم: منورالفکری چیست؟
فصل سوّم: دانشمند، سیاست و حقیقت
فصل چهارم: قوام روشنفکری در جهان و ورود و سیر آن در ایران
فصل پنجم: معنای روشنفکری
فصل ششم: وضع روشنفکری و روشنفکران در شش دهه اخیر
فصل هفتم: نظری به روشنفکری دینی
فصل هشتم: روشنفکری در بحران
فصل نهم: خاتمه و نتیجه
ضمیمۀ 1: نظری به رساله: تحقیق در تجدد و ملیت و تناسب این دو معنی با یکدیگر
ضمیمۀ 2: دین و آزادی و هنر
ضمیمۀ 3: علم و روشنفکری