آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 8
دوست نداشتم 0

کوچ کوچ

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
تاریخ
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
148865
شابک:
9789643724023
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
کودک و نوجوان
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1394
جلد:
گالینگور
قطع:
وزیری
تعداد صفحه:
648
وزن:
1105 گرم
قیمت محصول:
1,650,000 ریال
موجود نیست
درباره کوچ کوچ :

« برسر اینکه با کدامیک باید ارتباط برقرار کرد و کدام از بین برود، دو نظر ارائه گردید:
نظامیان پیشنهاد کردند چون عبدالله خان، بعد از شهریور 1320 عامل کشتار و خلع صلاح نیروهای ارتش و ژاندارمی درجنوب بود، هرگاه حکومت و مملکت گرفتار رخداد مهمی بوده است جداسری کرده و شورشی را رهبری کرده است، باید از میان برداشته شود، زیرا در ایل او نفوذ و قدرت بیشتری دارد.
بازیگران سیاسی بخصوص سلطانی، نماینده دائمی بهبهان و کهگلویه و بویر احمد در مجلس شورا و رئیس التجار موسوی و اشرف احمدی بهبهایی مشاورین عشایری شاه اصرار داشتند که درست آن است خسروخان بویراحمدی از بین برود. بر این نظر پای فشردند و دلیل ارائه گفتند:« خسرو چب گرا است. کمونسیت است. سیاستمداری است ماجراجو و هماره با سیاستمداران شهر و گرو ههای چپ مخالف رژیم شاهنشاهی در ارتباط می باشد. او می-تواند عشایر را به سوی مسائل سیاسی و پیوند با دسته های شورشگر بکشاند و برادر را در چنین راستایی سوق دهد»
سلطانی آن پیشنهاد را در لعاب شیرین طنز و خوشمزگی در کام شاه فرو برد و گفت« آن اسب سرکش را می توان لگام زد و این شیطانک ساحر را نتوان در دام اطاعت افکند»(ص557).
کوچ کوچ، یک خودسرگذشت نامه است که توسط فردی به نام عطا طاهری که در ایل خویش با نام کی عطا معروف بوده است و از طایفه تاس اَمَدی، تیره دشتَموری، ایل بویراحمد است، نگاشته شده است. کتاب ابتدا با مقدمه آقای ایرج افشار آغاز می گردد و اما  کی عطا که متولد سال 1307 است،نگاشتن درباره ی سرگذشت را  با تولد خویش آغاز می کند و اینکه در کودکی همراه مادرش به تهران مهاجرت می کنند و مدتی را در آنجا می مانده و به مدرسه می رود و بعد با بازگشت سران تبعیدی ایل، آنها نیز دوباره به ایل خویش مراجعه می نمایند، تا حوادث سالهای 1332 ادامه می دهد.
کتاب دارای اطلاعات بسیاری در زمینه های تاریخی، جغرافیایی، زبان شناختی، انسان شناختی و... است و می توان از منظرهای مختلف آن را بررسی نمود، که در اینجا ما از منظری انسان-شناسانه به آن نگاهی می اندازیم.
کتاب دارای نوعی نثر است و درجای جای آن می توان اشعار بسیاری از جمله اشعار شاهنامه و نیز همچنین اشعار فولکلور ایل بویراحمدی را مشاهده کرد که ثبت آنها بسیار ارزشمند است. نویسنده همچنین در بسیاری موارد، از واژه های لری استفاده کرده و واژه ی فارسی برابر آنها را در پاورقی ذکر نموده است برای مثال می توان به کلمات برابر قشلاق و ییلاق اشاره کرد:
مال زیر= قشلاق،گرمسیر           مال بالا=ییلاق،سردسیر
در این کتاب می توان داستان اعدام سران عشایردر 1313  توسط رضاشاه را خواند و داستان غم انگیز خلع صلاح و تخته قاپو کردن عشایر را که بعد از آن دچار بیماری های جسمی و روحی و فقر می گردند، و اینکه چگونه همیشه عده ای مزدور از داخل ایل، به حکومت کمک کرده اند. «اسکان اجباری مردم ایل در نقاط سردسیر و گرمسیر انجام گرفت و بدون توجه به آب و هوا و شرایط زیست و مسائل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی قرون متمادی، ناگهان و با شتاب و اجبار آنها را در چهاردیواری تنگ و تاریک و آلوده زندان کردند. در نتیجه، ایلی سلامتی جسم و نظاط روحی و دام و تولید خود را به سرعت از دست داد»(ص462).
ماجرای اعدام سران عشایر از این قرار است که در سال 1309، رضاشاه سپاهی را جهت سرکوب ایل بویراحمد، با سرکردگی سردار اسعد گسیل می دارد اما این سپاه شکست می خورد. بعد از این شکست، رضاشاه با حقه سران ایل را به تهران می کشد و در سال 1313 آنها و نیز سردار اسعد را اعدام می کند.
در راستای از بین بردن عشایر، یکی دیگر از کارهای رضاشاه تغییر نام مکان ها بود، مثلا بنابر اشارات عطا طاهری مکانی به نام بازرنگ به قوام آباد و مزدک به حبیب آباد تغییرنام داده شدند.
از نقاط قوت این کتاب، آن است که برخلاف دیگر کتبی که درباره ی عشایر نوشته شده اند و در آنها تنها می توان اطلاعات جمعیت شناختی، جغرافیایی، اقتصادی و ...عشایر را یافت، در این کتاب می توان زندگی روزمره مردم ایل را بطور زنده تجسم کرد، به عبارتی وی در قالب بازگویی سرگذشت خویش، مطالب بسیاری را درباره زندگی ایلی بیان می کند خصوصا زندگی روزمره.
برای نمونه در کتاب از داستان وابستگی زنی به شَلَنگیز(نوعی خورجین خوش رنگ وبافت گل پود) که پَشتا(جهیزیه)ی وی بوده و از گم شدنش بسیار غمگین می شود و بعد اعدام شدن فردی تنها به دلیل دزدیدن یک میش، ویا داستان شیروهَره، و یا نخستین بار رفتن کی عطا به سینما و فرارش از آنجا به این ظن که تصاویر برروی پرده واقعی هستند، ویا مورد تمسخر قرار دادن لُر در تهران را خواند.
دانش بومی از جمله درمان بیماری گَری، دعا و طلسم و کاربرد سنگ ها برای طلسم، نحوه طهارت کردن، نام محلی بیماری ها ( برای نمونه توگَپ= حصبه)، وضعیت زنان، جمع کردن ماهی و چوب به هنگام باریدن باران، از دیگر مواردی است که می توان در صفحات این کتاب شاهدشان بود. از نکات قابل توجه در زندگی مردم ایل که آقای طاهری به رشته تحریر دراورده است، حضور ابیات شاهنامه در جای جای زندگی این مردم است. بطوریکه می-بینیم در هنگام جنگ، شادی، اندرز دادن و گاه صرفا از روی تفنن چه زنان و چه مردان به تناسب موقعیت ابیاتی از شاهنامه را از بر می خوانند.
یکی دیگر از اتفاقات بارز که در این کتاب به آن پرداخته می-شود، داستان جنگ های مربوط به ایل بویراحمد است.از جمله داستان جنگ سمیرم که در سال 1322 میان دولت و عشایر (با همکاری ایل بویراحمد و قشقایی) درگرفته بود را می توان با جزئیات خواند.
یکی از خاطره های جالب نویسنده، برخورد وی با آلمانی ها است که در نتیجه ی آن زبان آلمانی می آموزد. در اینجا یکی از مکالمات آقای طاهری را با آلمانی ها ذکر می کنیم:
« او(آلمانی) خندید و گفت« ما دوست بویراحمدی ها هستیم»
گفتم« تا کنون کجا زندگی می کردید؟»
گفت« در آلمان!»
با تعجب پرسیدم «آلمان!آلمان!»
گفت« در آلمان! برلین»
گفتم« کی ایل را ترک کرده، و به آن دیار کوچ کردید؟ چرا رفتید؟ از کدام دودمان و طایفه هستید؟»
قاه قاه خندید و کتابچه ای برداشت و باز نمود و چنین خواند« ما از اقوام و نژاد بزرگ آریایی هستیم و ایرانی ها هم از آن قبیله اند و همان نژاد. قرنها پیش از همدیگر جدا شدیم. ما به طرف اروپا رفتیم و آنجا را گرفتیم و آباد کردیم و ایرانی ها به این سرزمین آمدند و زندگی کردند. ما پسرعموها را دوست داریم. آمده ایم تا به شما بگوییم که آلمان می خواهد به شما کمک کند و یاری دهد تا کشورتان را خودتان آباد کنید و اداره نمایید و همه خوشبخت گردید!»(ص308).
بنابه گفته نویسنده، عشایر به دلیل سیاست بازی های انگلیس، از انگلیسی ها بدشان می آمد. «سران ایلات جنوب را شاه به دستور انگلیسی ها کشت و خلع صلاح و تخته قاپو(یکجانشینی) به اجبار و ازار و اذیت کوچگران برای نفت جنوب بود و به دستور آنها انجام می گرفت»
وقتی می شنیدند که آلمان ها، انگلیسی ها را از پا درمی آورند، از ته دل آن را می پسندیدند و شاد می-گردیدند»(308).
فصول کتاب براساس سرگذشت آقای طاهری نگاشته شده است و در این میان تنها فصلی تحت عنوان نهادهای ایل است که در آن نه سرگذشت خویش، بلکه ساختار ایل را توضیح داده است و این که در یک ایل سه ضلع وجود دارد1- خان و بستگانش 2- کدخدایان و ریش سفیدان 3- دامداران و کشاورزان و سایرقشرها.
بخش دوم کتاب از سالهای 1324 به بعد است خصوصا حوادث سالهای 1330 تا ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332.
در دوران مصدق، عشایر جان تازه ای می گیرند، اما با شکست دولت مصدق و کودتا، عشایر امیدشان را ازدست می دهند و فصل غم انگیز پایانی کتاب ماجرای کشته شدن خسروخان بویراحمدی به دست برادرش عبدالله خان ضرغامپور با تحریک دولت است.
در انتهای کتاب می توان اسناد گرانبهایی را مشاهده کرد و نیز همچنین تعدادی عکس از افراد ایل را که خود جای بررسی و تحلیل دارند.

برچسب‌ها: