آیا محصول را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
دوست داشتم 1
دوست نداشتم 0

دختران اپی دی (خاطرات مینا کمایی) (CD)

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
کتاب گویا
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
133509
بارکد:
9780644717540
پدید آورنده:
تولید کننده:
موضوع:
خاطرات
طول:
20
عرض:
14.5
ارتفاع:
0.8
وزن:
151 گرم
قیمت محصول:
120,000 ریال
موجود نیست
درباره دختران اپی دی (خاطرات مینا کمایی) (CD):

درباره کتاب:

«دختران اُ پی. دی» شامل خاطرات مینا کمایی، زنی آبادانی از روزهای پر تلاطم دوران دفاع مقدس ( از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۴) است. در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مینا کمایی با جمعی از دوستانش امدادگری را در بیمارستان امام خمینی (ره) شرکت نفت ‏آموزش می دادند. وی در همان سال با تأسیس بسییج خواهران آبادان، همراه با دوستانش که به دختران O. P. D معروف بودند، به فعالیت‏ در بسیج می پرداخت و برای امدادگری و واکسیناسیون به روستاهای‏اطراف آبادان می‏ رفت. خاطراتی از دوران کودکی، زمان تحصیل در مدرسه و پیروزی انقلاب‏اسلامی، فعالیت طرفداران گروه خلق عرب برای تصاحب خرمشهر، عضویت در جبهه حزب‏ اللّه در مدرسه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ورویارویی‏ با گروه های مجاهدین خلق (منافقین)، خلق عرب و کمونیست‏ ها، شرکت در کلاس‏های مختلف عقیدتی وسخنرانی‏های مذهبی، به‏ شهادت رسیدن خواهر نوجوان راوی‏توسط منافقین در اصفهان، دیدار با امام خمینی (ره)، پذیرایی از خانواده شهدا در هتل بهبهان، انفجار انبار دارویی بیمارستان نفت ‏توسط عراقی‏ ها و وضعیت شهر خرمشهر پس از آزادی، عمده موارد مطرح شده در این خاطرات است. مینا کمایی از دختران شجاع آبادان بود که پس از شروع جنگ تحمیلی به رغم ناامنی شهر، در آبادانی که زیر آتش توپ و خمپاره بود ماند و به همراه تعدادی از دوستانش کار امدادرسانی به مجروحان را انجام داد؛ او و همراهانش خطر را به جان خریدند تا به دیگران کمک کنند و مایه دلگرمی باشند. مینا کمایی در این کتاب خاطرات خود را بازگو کرده است و خواننده را به روزهای آغاز تجاوز رژیم بعث عراق به ایران اسلامی می برد. در مقدمه کتاب اشاره شده است که اثر حاضر حاصل ۱۱ ساعت مصاحبه با راوی (مینا کمایی) است. مصاحبه گر (لیلا محمدی) نوشته است: «پس از پیاده شدن نوار ها بر روی کاغذ با ۷۰۰ صفحه خاطره رو برو بودم و تقاضای خانم کمایی که مایل نبودند بخشی از خاطرات چاپ شود. حال می بایست بدون هیچ دخل و تصرفی با رعایت ترتیب نقل راوی مابقی خاطرات طوری بازنویسی می شد که در سندیت اثر خدشه ای وارد نشده و در تاریخ شفاهی جنگ اثری قابل استناد به شمار آید...»