بهشت
مان «بهشت» که اولین اثر موریسون پس از کسب جایزه نوبل است به زعم بسیاری از منتقدان حوزه ادبیات داستانی به مثابه تولد مجدد یک نویسنده محسوب میشود، نویسندهای که هرگز دامنههای شهرت را به عقاید انسانیاش ترجیح نداده و مانند بسیاری دیگر از برندگان نوبل به نویسندهای محتاط مبدل نشده و باز هم دست به تجربهای تازه زده است.
به جرات میتوان گفت که جهان داستانی موریسون در رمان «بهشت» تا حد قابل ملاحظهای با آثار دیگرش تفاوت دارد، تفاوتی که نه در نوع نگرش او به جهان بلکه در سبک و سیاق نویسندگی متجلی شده است.
تونی موریسون در رمان «بهشت» این دغدغه را دنبال میکند که اصولا بهشت کجاست و به چه کسانی تعلق دارد.
رمان «بهشت» از آن جمله آثاری است که به دلایل گوناگون در جامعه آمریکا نادیده گرفته شد و منتقدان این کشور تلاش کردند آن را اثری فاقد معیارهای اصولی رمان قلمداد کنند اما کسب محبوبیت این کار در خارج از مرزهای آمریکانشان داد که حتی فعالان ادبی کشور زادگاه نویسنده هم نمیتوانند بسیاری از انتقادهای واقعی را تحمل کنند.
یکی از برخوردهائی که به محض انتشار این کتاب صورت گرفت نقد غیرمنصفانه یکی از نویسندگان نیویورک تایمز بود، نقدی که موضعگیری بسیاری از منتقدان را به دنبال داشت و خود نویسنده هم این گونه دربارهاش اظهار نظر کرد: «به نظر من اختلاف نظر در آنچه ذات کتاب است و آنچه از کتاب برداشت میشود همواره وجود دارد چون بعضی از افراد کتاب را از یک دیدگاه خاص مطالعه میکنند و بر همین اساس نقد روزنامه نیویورک تایمز در خصوص رمان «بهشت» بسیار غیرعلمی و فاقد استانداردهای یک نقد مدرن و کاملا زننده بود....»
رمان «بهشت» از آن جمله آثاری است که فارغ از هرگونه شعارپردازی به اصالت شخصیت زن پرداخته است، این اثر که به لحاظ قدرت نویسندگی یکی از کارهای مثالزدنی است باید با دقت تمام خوانده شود تا همه زیبائیهای پنهانش آشکار گردند.
نگاه موشکافانه موریسون در این اثر از همان ابتدا خود را به ذهن نویسنده تحمیل میکند، نگاهی که با آغاز غافلگیر کننده رمان در هم میآمیزد و عمق شناخت او از سیستم تبعیض نژادی را به رخ میکشد.
تونی موریسون این اثر را به گونهای آغاز میکند که با آغاز اغلب کارهای او متفاوت است، او از همان ابتدا موضع رمان را برای خواننده روشن میکند و در چند جمله کوتاه به اعماق رنجآور زندگی سیاه پوستان آمریکائی میرود.
لحن گزارشی موریسون در رمان «بهشت» و خلق شخصیتهائی تکان دهنده نشان میدهد که بر خلاف نظرگاه منتقدان آمریکائی او نویسندهای تمام شده نیست بلکه در صدد است که از روزنهای دیگر به جهان پیرامون خود بنگرد.
آنچه که در روند رمان «بهشت» شاهدیم عرض اندام نویسندهای است که در تمام عمر به اشکال گوناگون با کار شکنیهای یک جامعه خشونتپرور مواجه بوده اما هرگز از حرکت باز نمانده است.
موریسون در این اثر به زیبائی توانسته است گذشته و حال جامعه سیاه پوست آمریکائی را به تصویر بکشد، جامعهای که با گذشت از دورانهای سیاه و دادن میلیونها قربانی برای دستیابی به یک آزادی نسبی هم اکنون با گونهای دیگر از مشکل بردهداری مواجه است.
تونی موریسون در رمان «بهشت» به دنبال بهشتی است که حالا دیگر نامش هم دور از ذهن است و یک سیاهپوست فقط میتواند از آن به عنوان یک مامن خیالی یاد کند و در گوشه ذهن خود به بازسازی آن بپردازد.