مارمولک سیاه
درباره کتاب:
منتقدان، بازی با ذهن مخاطب را یکی از مهمترین ویژگیهای این کتاب میدانند. در معرفی این کتاب آمده است: «مارمولک سیاه بیشک معروفترین رمان پلیسی ادوگاوا رانپو با حضور کارآهگاهش، آکچی کوگورو است. سرقتی ماجراجویانه باعث میشود آکچی برای یافتن سانائه، دختر جواهرفروش معروف اساکا، ردپای سارقی فریبنده و بیرحم ملقب به «مارمولک سیاه» را دنبال کند. آدمربایی موفق این زن و تغییر چهرهاش کار را برای کارآگاه زیرک رانپو دشوار میکند و در نهایت او را به هزارتویی زیرزمینی میکشاند که در آن موزهای عجیب تأسیس شده است.
یوکیو میشیما، نویسنده معروف ژاپنی، این رمان را برای تئاتر اقتباس کرد و در فیلمی که کینجی فوکاساکو براساس نمایشنامهاش ساخت، نقشی جزئی نیز ایفا کرد. نشر چترنگ پیش از این با انتشار رمان شکار و تاریکی و مجموعه داستان اتاق قرمز ادوگاوا رانپو، نویسنده سرشناس ژاپنی، را به بازار کتاب ایران معرفی کرده است».
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: «مارمولکِ سیاهی روی بازوی چپِ زن جوان و زیبا، کش و قوس میآمد. به نظر میرسید که دارد میخزد و بادکشهای پاهایش هماهنگ با حرکتِ عضلات جلو میرود. گویی که بخواهد از بازو به سمت شانه و بعد گردن حرکت کند و بالاخره به آن لبهای خیس و قرمز برسد. اما سر جایش میماند و هرگز پیش نمیرفت. شباهتِ این خالکوبی با مارمولک واقعی چشمگیر بود.
در آن لحظه در مکانی بودند شبیه راهرو دراز و پیچ در پیچی که از کف تا سقف بتنی بود. لوسترهای کریستالی زیبایی از سقف آویزان بود. ویترینهایی روشن در امتداد دیوارها در این سو و آن سوی راهرو قرار داشت. داخل آنها جواهراتی به شکلهای مختلف زیر برق لوسترها مثل ستاره های بی شماری میدرخشید. سانائه مقابل این همه زیبایی و شکوه، آهی ستایشآمیز کشید.
بی اختیار روی تخت بلند شده بود و با سگرمههای درهم، به اقداماتی که لازم بود انجام دهد میاندیشید. در به شدت باز شد و سه مرد آمدند داخل. یکی از آنها شروع کرد به تندتند حرف زدن: «خانم، زود باشید بیایید. اتفاق عجیبی افتاده…»