آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 3
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 18
دوست نداشتم 0

درون آب

امتیاز محصول:
(3 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
175598
شابک:
9789644084577
انتشارات:
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1398
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
456
شماره چاپ:
7
طول:
21
عرض:
14.8
وزن:
547 گرم
قیمت محصول:
3,650,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره درون آب :

درباره کتاب:

 

«درونِ آب» نام دومین اثر پائولا هاوکینز(-۱۹۷۲)، نویسنده انگلیسی خالق رمان پرفروش «دختری در قطار» است. این کتاب نیز فروش بالایی داشت. داستان کتاب یک داستان مهیج است که به ابعاد روانشناختی شخصیت‌ها توجه ویژه‌ای دارد اما بسیار متفاوت با دختری در قطار نوشته شده است. در این کتاب دست کم با یازده راوی مختلف روبه‌رو خواهیم شد، برخی به شیوه‌ی اول شخص و برخی به شیوه‌ی سوم شخص. شهر مورد نظر بکفورد در حومه‌ی نیوکسل است که در آن رودخانه‌ای در جریان است آب این رودخانه قرن‌هاست که پذیرای پیکر زنانی است که تصمیم به غرق شدن گرفته‌اند و یا افرادی دیگر برای خلاص شدن از شر آنها تصمیم گرفته‌اند آنها را غرق کنند. ساکنین شهر به این موضوع بی‌توجه هستند و کسی دوست ندارد به این موضوع فکر کند که آنها هر روز آبی را می‌نوشند که آلوده به خون و شیره‌ی وجود زنانی بدبخت است. کتاب با غرق شدن نل ابوت آغاز می‌شود، دختر نوجوان او معتقد است مرگ او خودکشی بوده است اما خواهر نل به بکفورد بازمی‌گردد و به دنبال سرنخ‌هایی برای مرگ او می‌گردد.

برشی از کتاب:

آن گیاهان باشکوه، آن رنگ‌های سبز و زرد باورنکردنیِ سروهای کوهی بر بالای تپه در ذهنم شعله می‌کشند و با خودشان موجی از خاطرات را به همراه می‌آورند. وقتی چهار پنج ساله بودم پدر مرا با خودش می‌برد به درون آب. جیغ کشیدن و دست‌وپا زدن و لذت بردن و تو، که از بالای تخته‌سنگ‌ها می‌پریدی توی رودخانه، و هر بار بالا و بالاتر می‌رفتی. پیک‌نیک‌هایی که روی ساحل ماسه‌ای برکه سپری می‌کردیم؛ طعم کِرِم ضدآفتاب روی زبانم، صید ماهی‌های چاق‌وچله‌ی قهوه‌ای در آب گل‌آلود و نسبتاً آرام پایین‌دست رودخانه که از آسیاب سرازیر می‌شد. تو بعد از یکی از آن پریدن‌های اشتباهی‌ات توی آب، با پاهای زخمی و خون‌آلود به خانه آمدی و وقتی پدر زخم‌هایت را تمیز می‌کرد حوله‌ی دم‌کنی چای را گذاشتی لای دندان‌هایت و فشار دادی؛ چون اهل گریه کردن نبودی

برچسب‌ها: