پشت درهای بسته
▪️«پشت درهای بسته» را سال ۲۰۱۶ در آمریکا انتشارات سنت مارتینز و در بریتانیا انتشارات میرا پابلیشینگ هاوس منتشر کردند.
▪️«پشت درهای بسته» داستان انتخابهای ماست، اشتباهات ما؛ داستان زندگیهای ما ورای ظاهری به غایت بینقص.
راوی داستان زن جوانی به نام گریس است که داستان زندگی قبل و بعد از ازدواجش را در فصلهای موازی حال و گذشته روایت میکند. اطرافیان گریس به زندگی او و همسر خوش سیمایش، جک، غبطه میخورند، غافل از آنکه حقیقتی ترسناک پشت درهای بسته انتظار خواننده را میکشد.
خانم بی.ای.پاریس در نخستین تجربه نویسندگی ماجرایی جنایی و روان شناسانه را سرراست و شسته و رفته تعریف میکند اما قصه گویی جذاب است. ترس و تعلیق ماجرا گریبانتان را میگیرد و رهایتان نمیکند. حسن داستان قهرمان همدلی برانگیز آن «گریس» است. پشت درهای بسته داستان زوایای پنهان روح انسانی است، پلیدی است. با گریس میخندید و همراهش ترس را در رگهای تان احساس میکنید و در نهایت با خودتان میگوید پشت تمام درهای بسته دنیا داستان و رازی برای روایت هست.
▪️در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
«آن روز در پارک تنها زنی نبودم که توجهام به جک جلب شد. با این حال محتاطترین شان بودم. بعضیها مخصوصاً زنان جوان راحت به جک لبخند میزنند تا توجهاش را جلب کنند؛ دختران نوجوان نخودی میخندیدند و دستانشان را جلوی دهان شان گرفته و هیجان زده پچپچ میکردند که او باید یک ستاره سینما باشد. خانمهای مُسنتر تحسین کنان به او مینگریستند، خیلی به ندرت مردی قدم زنان از کنارشان میگذشت که از نظر آنها خواستنی باشد. حتی مردان هم جک را نگاه میکردند وقتی از دل پارک عبور میکرد یک بیقیدی شکوهمندانه در او وجود داشت که نمیشد ازش چشم پوشید. تنها کسی که بی اعتنا به جک باقی ماند؛ مایلی بود».