آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 13
دوست نداشتم 0

تارهای جادویی فرانکی پرستو

امتیاز محصول:
(2 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
156089
شابک:
9786007642894
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های آمریکایی قرن 21
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
448
طول:
21.5
عرض:
14.5
ارتفاع:
2
وزن:
500 گرم
قیمت محصول:
230,000 ریال
موجود نیست
درباره تارهای جادویی فرانکی پرستو:
درباره کتاب:

سحر توکلی (مترجم) در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: به تازگی و در آستانه برپایی بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، رمان «تارهای جادویی فرانکی پرستو» آخرین اثر میچ آلبوم خالق رمان موفق «سه شنبه ها با موری» به تازگی با ترجمه ام توسط انتشارات کتاب کوله پشتی منتشر شده است.

وی افزود: ویژگی منحصر به فرد این اثر میچ آلبوم، راوی متفاوت و نامتعارف رمان است. راوی این رمان صدای موسیقی است که به روایت داستان و زندگی گیتاریست خوش نام و اسطوره ای به نام فرانکی پرستو می پردازد. داستان از مراسم تدفین و خاکسپاری شخصیت اصلی رمان آغاز می شود و تا لحظه پایانی، ضرب آهنگ متفاوتی از چالش ها و اتفاقات زندگی بزرگترین گیتاریست جامعه هنری ارائه می کند که با شش سیم جادویی گیتارش که هدیه ای است کوچک از استاد گیتار نابینایش، زندگی انسان ها را تحت تأثیر قرار می دهد. داستان کودک یتیم نه ساله ای که در پس جنگ های داخلی اسپانیا به دنبال تقدیرش راهی آمریکا می شود و ته یک کشتی کوچک پا به این سرزمین می گذارد.

این مترجم ادامه داد: میچ آلبوم در پایان نسخه اصلی کتاب اشاره کرده که بسیاری از شخصیت های داستان با توجه به شخصیت های واقعی نوشته شده اند و حتی خیلی از آنها را از نزدیک ملاقات کرده تا شخصیت فرانکی پرستو این گیتاریست جادویی را بیافریند.

توکلی گفت: این رمان درباره پیوستن انسان ها به گروه هایی در زندگی ست که بر اساس استعداد و قریحه ای که در بدو تولد به آنها بخشیده می شود شکل می گیرند.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

سرانجام فرانکی صحنه وود استاک را دید. مثل میدانی در تاریکی روشن شد و جایگاه عظیمی از تماشاچیان را نورانی کرده بود.
- هی، نگاه کن ...
- چی؟
- هیچی داداش.
- ببخشید.

قرص سبز باعث می شد دایم حالش تغییر کند. به مردم پرخاش کند. اطرافش محو و دوباره شفاف شود. احساس کرد گیتارش از پشتش سُر خورد. وقتی فرانکی دانش آموز بود، ال مایسترو به او یاد داده بود برای اینکه از دست افکار مزاحم خلاص شود، آهنگی را که می خواهد بنوازد زمزمه کند تا افکار و انگشتانش یکی شوند.

حالا همان طور که سلانه سلانه از میان گودال های لجن و چادر ها، توالت های صحرایی و آدم های چمباتمه زده یا پشت به پشت هم نشستهی روی توالتها می گذشت، فقط این سه کلمه را پشت سرهم با خودش تکرار می کرد: «آرورا ... بچه ... صبحانه.»

سرعتش را بیشتر کرد مصمم شد که همه چیز را سروسامان دهد.

- آرورا ... بچه ... صبحانه. اُ .... آرور را ...
- مواظب باش.
- بچه ...
- راحت ...
- صبحونه ...

ناگهان شروع به دویدن کرد یا شاید هم فکر می کرد دارد می دود، نور بیشتر و صدای موزیک بلندتر شد، درحالی که از میان جمعیت می گذشت، صداهایی می شنید.

- ببخشید.
- آرورا ...
- اون یارو رو دیدی؟
- عزیزم.
- کدوم یارو؟
- صبحونه.
- همونی که گیتار داره. اون ... اسمش چیه! پرستو!
- فرانکی پرستو؟ خودشه!

 
برچسب‌ها: