آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 2
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 33
دوست نداشتم 0

دست از این مسخره بازی بردار اوستا

امتیاز محصول:
(2 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
149399
شابک:
9786002295330
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های چینی قرن 20
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
193
طول:
21.4
عرض:
14.2
ارتفاع:
1
وزن:
235 گرم
قیمت محصول:
420,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره دست از این مسخره بازی بردار اوستا:
درباره کتاب:

مو، یان، نویسنده ی چینی، در سال 2012 برای «آمیزش قصه های عامیانه با تاریخ و با عصر حاضر از طریق رئالیسم وهمی» برنده ی نوبل ادبیات شد. دست از این مسخره بازی بردار، اوستا مجموعه داستان کوتاهی ا ست که به خوبی نشان می دهد چرا مو یان را با گابریل گارسیا مارکز و میلان کوندرا مقایسه کرده اند. اوج کار مو یان، تلفیقِ قدرتمند فانتزی با رئالیسمی بی رحمانه است. در سبکِ «رئالیسم وهمی» مو، یان، شگفتی یا ترسِ حاصل از امر فانتاستیک (به عنوان آن چه در عالم واقع امکان وقوع ندارد) تنها لحظه ای دوام دارد، چرا که واقعیتِ مهیب و بی رحم، بلافاصله آن را هم از آنِ خود کرده و بدل به بخشی از نظامِ مخوفِ سلطه ی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اش می کند.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

حالا که به حدود چهل سال قبل نگاه می کنم، می بینم که اوایلِ دهه ی 1960 یکی از غریب ترین دوره های چین مدرن بوده: عصر تحجری بی سابقه. از یک سو، آن سال ها کشور در چنگال رکود اقتصادی و محرومیت فردی بود؛ با اندکی برای خوردن و ژنده ای برای پوشیدن، مردم جان می کندند تا مرگ را از خانه هاشان دور نگه دارند. از سوی دیگر، همین دوره زمان هیجان های شدید سیاسی هم بود؛ شهروندان گرسنه کمربندهاشان را سفت تر می بستند و حزب را در آزمون و خطاهای کمونیستی اش تعقیب می کردند. درست است که از گرسنگی داشتیم هلاک می شدیم، اما خودمان را خوش اقبال ترین مردم دنیا می دانستیم. باور کرده بودیم که دوسومِ مردمِ دنیا در سیه روزی محض زندگی می کنند و وظیفه ی مقدس ما بود که آن ها را از دریای رنجی که غرقش بودند، نجات دهیم. تازه در دهه ی 1980 بود که چین درهایش را به جهان بیرون باز کرد و ما سرانجام، انگار از خواب بیدار شویم، با واقعیت رودررو شدیم.



برچسب‌ها: