آنت ورپ
درباره کتاب:
رمان «آنت ورپ» اثر روبرتو بولانیو، شاعر و نویسنده مطرح شیلیایی است. این کتاب رمانی است کوتاه و قطعهقطعه با نثری شاعرانه که موضوعات متعددی مثل قتل، جنایت، شعر و عشق را درهممیآمیزد.
«آنت ورپ» شرح حال انسانی است پرتاب شده در هستی با همه ی ندانم هایش و حس هایی که دردمندانه از میان جمله هایی پراکنده به بیرون تابیده می شوند: «شبها حیاطها همه شبیه به هماند، اما روز که میشود همه چیز فرق میکند؛ گویی تمناها راهی از میان گیاهان و باغچههای گل و تاکهای بالاخزنده باز میکنند». کتابی دربارهی تمناها، شاید.
بیش از هرچیز این کتاب را باید یک اتوبیوگرافی پست مدرن دانست. راوی رمان بولانیو نخست خودِ نویسندهاش و سپس شخصیت راویِ رمانش است و این درهم تنیدگی نویسنده و راوی و متن، طرح رمان را به غایت پیچیده کرده است.
بخش هایی از متن این رمان:
نمیتوانی برگردی. این دنیای پلیسها و دزدها و خارجیهای بدون مدرک شناسایی زورش از تو خیلی زیادتر است. وقتی میگویم پُرزور یعنی فارغالبال، دنیای پَروزن، بدون آنتروپی، دنیایی که میشناسی و هرگز قادر نیستی خودت را ازش بکنی. مثل خالکوبی. اما به جایش، سرزمین مادریات را پس میگیری، و قوانینی که ازت محافظت میکنند، و حق دیدن دختر بسیار زیبایی که صدای گنگی دارد. دختری ایستاده در چارچوب در اتاقت، خدمتکاری که آمده تختخوابت را مرتب کند. سر واژهی «تختخواب» دست نگه داشتم و دفتر را بستم. فقط زورم رسید چراغ را خاموش کنم و بیفتم توی «تختخواب». تا چشم برهم گذاشتم خواب پنجرهیی با قابی محکم و چوبی را دیدم که شبیه پنجرههای توی نقاشیهای کتابهای کودکان بُرش داده شده بود....